فوطه کردن. [ طَ / طِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از قبا کردن جامه. ( آنندراج ). چاک کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). مانند خرقه کردن که دریدن جامه از بی صبری در سوک یا جز آن باشد. ( یادداشت مؤلف ) : من جامه بر وفات کرم فوطه کرده ام جز فیض لطف تو که فرودآردم ز سوک.ظهیر فاریابی.