فوطه کردن

معنی کلمه فوطه کردن در لغت نامه دهخدا

فوطه کردن. [ طَ / طِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از قبا کردن جامه. ( آنندراج ). چاک کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). مانند خرقه کردن که دریدن جامه از بی صبری در سوک یا جز آن باشد. ( یادداشت مؤلف ) :
من جامه بر وفات کرم فوطه کرده ام
جز فیض لطف تو که فرودآردم ز سوک.ظهیر فاریابی.

معنی کلمه فوطه کردن در فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) [ معر - فا ] (مص م . ) چاک دادن قبا.

معنی کلمه فوطه کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) چاک کردن ( قبا ) قبا کردن ( جامه ) .

معنی کلمه فوطه کردن در ویکی واژه

معرب
چاک دادن قبا.

جملاتی از کاربرد کلمه فوطه کردن

فوطه زاری همان در گردن قمری بجاست سرکشی ها کردن سرو خرامانت چه شد
بکیش کلکنه و دین فوطه حمام که بقچه کردن سجاده عین بی ادبیست