فعل بی قاعده

معنی کلمه فعل بی قاعده در فرهنگستان زبان و ادب

{irregular verb} [زبان شناسی] فعلی که بن ماضی آن با قاعدۀ مشخصی از بن مضارع ساخته نمی شود

جملاتی از کاربرد کلمه فعل بی قاعده

مصداق جسم، اجزای ریز و کوچکی هستند که از کنار هم قرار دادن آن‌ها، امتداد جوهری جسم به وجود می‌آید. البته آن اجزای ریز یک ویژگی ظریف دارند که عبارت است از تقسیم‌پذیری تا بی‌نهایت؛ یعنی آن اج.........023.22 اگرچه بسیار کوچک‌اند، اما هر یک از آن‌ها تا بی‌نهایت قابل تقسیم هستند. چنان‌که در مباحث حرکت و قوه فعل بیان شده‌ است، هدف امکان تقسیم (یعنی تقسیم بالقوه) است، نه تقسیم بالفعل. چون با تقسیم بالفعل، جسم نیز از بین می‌رود. نکته دیگر این است که آن اجزای کوچک و صغار، وقتی کنار هم گذاشته می‌شوند صورت‌های نوعیه اجسام را به وجود می‌آورند. به عبارتی، مصداق جسم، همان ذراتِ ریز هستند و از اجتماع آن‌ها صورت‌های نوعیه اجسام تشکیل می‌شوند.
یک سر مو فعل بی‌جا هست نقصان کمال جامه کوتاه است کم باشد چو اطلس [یک ذراع]
… به‌علاوه، درحالی که یادگیریِ ولاپوک به‌سختیِ فراگرفتن زبان لاتین بود، زبانِ زامنهوف فقط شانزده قاعدهٔ بنیادی داشت که حتی یک استثنا هم در آن به‌چشم نمی‌خورد. اسپرانتو به‌احتمالِ قوی تنها زبانی است که افعال بی‌قاعده ندارد (زبان فرانسوی ۲۲۳۸ فعل بی‌قاعده و زبان‌های اسپانیایی و آلمانی هر کدام حدود ۷۰۰ فعل بی‌قاعده دارند) و تنها شش پایانه دارد که تسلط پیدا کردنِ برآن، برای بیانِ تمامیِ افعال در این زبان کافی است، مشاهده شده‌است که بیشینهٔ نوآموزان پس از یک ساعت می‌توانند به این زبان تکلم کنند.
۲- ضمایر متصل اضافی و مفعولی در ابتدا و پیش از فعل بیان می‌شود:
حکم لعنت ز فعل بی اخلاص نیست با قاریان قرآن خاص