فراموش گشتن

معنی کلمه فراموش گشتن در لغت نامه دهخدا

فراموش گشتن. [ ف َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) از یاد رفتن. فراموش شدن :
سخن گوی بیفر و بیهوش گشت
پیامش سراسر فراموش گشت.فردوسی.و رجوع به فراموش شود.

معنی کلمه فراموش گشتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) فراموش گردیدن ٠

جملاتی از کاربرد کلمه فراموش گشتن

چون در غالب مردم چيزى كه ايشان را از اشتغال به امر آخرت باز داشته و بسوى دنيا ومغرور گشتن به آن مى كشاند مساءله فراموش ‍ كردن مرگ است ، مرگى كه انسان نمى داند كارش به كجا مى انجامد، و اما اگر التفات به آن داشته باشند، و متوجه باشندكه از اجل خود بى اطلاع اند، و ممكن است كه اجلشان بسيار نزديك باشد قهرا از خواب غفلت بيدار مى شوند، و همين ياد مرگ آنان را از پيروى هوا و هوس و آرزوهاى دراز بازمى دارد.