فراخ میان

معنی کلمه فراخ میان در لغت نامه دهخدا

فراخ میان. [ ف َ ] ( ص مرکب ) ضلیع. ( منتهی الارب ): فرس ضلیع؛ اسب تمام خلقت بزرگ و فراخ میان. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه فراخ میان

دارای ۳۵ کرده و ۱۴۶ بند و پس از فروردین یشت (۱۳) مفصل‌ترین یشت است. این یشت در توصیف مهر (ایزد پیمان) است که افزون بر آن وظیفه حفظ تمامیت سرزمین‌های ایرانی را بر عهده دارد و سروَر جنگجوها است. بند ۱ در توصیف این خدا و در ذم پیمان‌شکن‌ها است. در این یشت مهر با صفت‌هایی چون دارای چراگاه‌های فراخ، دارای هزار گوش، دارای ده هزار چشم و کسی که هرگز خواب به چشمش نمی‌آید، توصیف شده‌است. این ایزد ارتباط نزدیکی با خورشید دارد، بدین گونه که پیش از برآمدن آفتاب، سر برمی‌آورد (بند ۱۳) و از اینجا است که در ادبیات پهلوی و فارسی مهر به معنی خورشید به کار رفته‌است. او گردونه‌ای باشکوه دارد و با آن در همه جا در حرکت است (بند ۶۷ و ۶۸). حتی پس از فرورفتن خورشید نیز به زمین می‌آید و از یک کرانه آن به کرانه دیگر، برای نظارت بر پیمان‌ها حرکت می‌کند (بند ۹۵). در سراسر این یشت بر وفاداری بر عهد و پیمان، اعم از پیمان میان دو کشور، میان زن و شوهر یا میان دو شریک و انباز، تأکید شده‌است. مهر در مجازات پیمان‌شکن‌ها سخت گیر است و در بخش‌هایی از این یشت خصوصیت جنگ آوری او در مبارزه با پیمان‌شکن‌ها و دشمن‌هایش توصیف شده‌است. بهرام، ایزد پیروزی، همچون گرازی تیزدندان، در پیش او در حرکت می‌کند (بند ۷۰ تا ۷۲). مهر جنگجویی است که گرز و نیزه و سپر و تازیانه دارد و گردونه‌ای دارد که در آن انواع این‌گونه سلاح‌ها نهاده شده‌است. یشت با ستایش مهر پایان می‌گیرد (بندهای ۱۳۶ تا 140).
و آن زمان که گریستن میرفت مرا از میان برد، ناصحی مرا گفت: باشکهای خویش رحمت آورد، از این پس ترا زمان گریه ای فراخ در پیش است.
میان اندرون ریگ و دشت فراخ سراپرده و خیمه بر سوی کاخ