فراخ جا
جملاتی از کاربرد کلمه فراخ جا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
بگفت ای سکندر درین کهنه کاخ که رخش امل راست میدان فراخ
و در زمين ، كوه هاى ثابت و استوار قرار داديم تا (مبادا زمين ) آنها (مردم ) را بلرزاند و در لابلاى كوه ها، (دره ها و) راههاى فراخ پديد آورديم ، شايد كه آنها راه يابند.
... پس بنگريد كه پايان كارشان به كجا كشيد. چون ميانشان جدايى افتاد و الفتبه پراكندگى انجاميد و سخنها و دلهاشان گونه گون گرديد. از هم جدا شدند و بهحزبها گراييدند و خدا لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد و نعمت فراخ خويش ازدستشان به دور كرد و داستان آنان ميان شما ماند و آن را براى پند گيرند، عبرتگرداند... (73)
و (نعيم ) به معناى نعمت بسيار است ، و لذا خداوند بهشت را با اين كلمه توصيف كردهو فرموده : (فى جنات النعيم ) و (جنات النعيم )، و (تنعم ) به معناىتناول چيزى است كه در آن نعمت و خوشى است ، گفته مى شود: (نعمه تنعيما فتنعم )يعنى او را تنعيم كرد و متنعم شد، و زندگيش فراخ و گوارا گرديد. خداى تعالى همفرموده : (فاكرمه و نعمه ) و به همين معناست (طعام ناعم ) و (جاريه ناعمه ).
در سال ۲۰۰۵ سوفیان استیونز، خواننده و ترانهسرا، اثری با عنوان بلندقدترین مرد، فراخترین شانهها، در اشاره به رابرت وادلو تهیه و منتشر کرد.
مرغ امید بر نشست به شاخ گشت میدان گفتگوی فراخ
اى شنواى دعاء و اى بر فرازنده آسمان ، اى هميشه باقى ، اى فراخ بخشش بر هرتنگدست ندار.
تنگ ماند برو جهان فراخ رخ فرا میکند به هر سوراخ
و اگر خدا رزق را براى همه بندگانش فراخ مى كرد در زمين طغيان مى كردند، و ليكن هرچه را بخواهد به اندازه نازل مى كند، چون او از وضع بندگانش با خبر و بينا است (27).
من در اطاق اقليت سيگار در دست داشتم ، در همانحال حاج واعظ قزوينى مدير دو جريده (نصيحت ) و (رعد) كه از قزوين براى رفعتوقيف جريده اش به تهران آمده بود با يكى از رفقهايش براى تماشاى جلسهتاريخى و ديدن هنرنمايى رفقا هم مسلكانش به بهارستان آمد. رفيقش بليط داشت و واردشد و حاج واعظ داخل بهارستان شد و فورا در اداره مباشرت براى گرفتن بليت وارد شدو قدرى هم معلل شد. من سيگار مى كشيدم و حاج واعظ بليت گرفته بهمراهاجل معلق داخل صحن بهارستان شد، از جلو سرسرا رد شد، عبا و عمامه كوچكى و ريش مختصرى و قد بلند و قدرى لاغر با همان گامهاى فراخ و بلند. يعنىمثل ملك الشعراء بهار از در بيرون رفت كه از آنجا بطرف راست پيچيده و از درتماشاچيان وارد شود.
مؤ يد اين معنا گفته (هردوت ) مى باشد، او در كتاب تاريخش آنجا كه معبدبابل را وصف مى كند مى گويد: اين معبد مشتمل بر يك برج هشت طبقه اى بوده و آخرينآنها مشتمل بر گنبدى بزرگ و فراخ بوده ، و در آن گنبد فقط تختى بزرگ و درمقابل آن تخت ميزى از طلا قرار داشته ، و غير از اين دو چيز در آن گنبد هيچ چيز، نه مجسمهو نه تمثال و نه چيز ديگر، نبوده و احدى جز يك زن كه معتقد بود خداوند او را براىملازمت و حفاظت هيكل استخدام نموده كسى در آن گنبد نمى خوابيد.
نماز ميدان فراخ و عرصه ى پهناورى است كه روح و انديشه انسان در آن وسعت مى يابدو به گستردگى آن فرصت پرواز پيدا مى كند. نماز به عنوان تجلى نهاد عبادى دين ونمود بندگى انسان مسلمان ، در عصرهاى مختلف ميان نسلهاى مسلمانان با قوميت ها، فرهنگها و جغرافياى متفاوت ، پديد آور عالى ترين و فاخرترين نمونه هاى فرهنگى ، هنرى ومعمارى بوده است كه خود بستر ظهور ماندگارترين حركتهاىاصيل اسلامى ، انسانى در حوزه هاى سياست ، اجتماع ، فرهنگ و اقتصاد شده است .
وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ و نفرستادیم در هیچ شهر هرگز هیچ آگاه کنندهای، إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها مگر گفتند فراخ جهانیان و بی نیازان ایشان، إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (۳۴) ما بآنچه شما را فرستادند بآن ناگرویدگانیم.
ز تنگ دستی یا از فراخ گامی بود که ریختند در اقدام ناکسان گوهر
تنگنایی را گمان کرد و فراخ آغلی را هم شمرد ایوان و کاخ
زنهار که طرار در این راه فراخ است چون دنبه به گفتار و، به کردار چو نشتر
نوعی کمربند («mālāa niśte») که با نقره آذین داده میشود و برای حمل خنجر («کاتره») پوشیده میشود هم منحصر به منطقهٔ نورستان است. بانوان نورستانی نوعی ساقپوش زیر دامن یا جامهای (bāźü) بلند و فراخ میپوشند که با کمربندهای بافتهشده (niśte) جمع میشود و در پشت شانهها و پایین آستین با ترکیبی از تکهدوزیهای سرخ و سیاه تزئین داده میشود.
قطع راه کعبه و بتخانه در یک گام کرد طی ارض عارف از گام فراخ مشرب است
گهی بتیغ ستاننده فراخ جهان گهی بتیر گشاینده بلند حصار