فراخ جا

معنی کلمه فراخ جا در فرهنگ عمید

جای گشاده، محل وسیع.

جملاتی از کاربرد کلمه فراخ جا

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
بگفت ای سکندر درین کهنه کاخ که رخش امل راست میدان فراخ
و در زمين ، كوه هاى ثابت و استوار قرار داديم تا (مبادا زمين ) آنها (مردم ) را بلرزاند و در لابلاى كوه ها، (دره ها و) راههاى فراخ پديد آورديم ، شايد كه آنها راه يابند.
... پس بنگريد كه پايان كارشان به كجا كشيد. چون ميانشان جدايى افتاد و الفتبه پراكندگى انجاميد و سخنها و دلهاشان گونه گون گرديد. از هم جدا شدند و بهحزبها گراييدند و خدا لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد و نعمت فراخ خويش ازدستشان به دور كرد و داستان آنان ميان شما ماند و آن را براى پند گيرند، عبرتگرداند... (73)
و (نعيم ) به معناى نعمت بسيار است ، و لذا خداوند بهشت را با اين كلمه توصيف كردهو فرموده : (فى جنات النعيم ) و (جنات النعيم )، و (تنعم ) به معناىتناول چيزى است كه در آن نعمت و خوشى است ، گفته مى شود: (نعمه تنعيما فتنعم )يعنى او را تنعيم كرد و متنعم شد، و زندگيش فراخ و گوارا گرديد. خداى تعالى همفرموده : (فاكرمه و نعمه ) و به همين معناست (طعام ناعم ) و (جاريه ناعمه ).
در سال ۲۰۰۵ سوفیان استیونز، خواننده و ترانه‌سرا، اثری با عنوان بلندقدترین مرد، فراخ‌ترین شانه‌ها، در اشاره به رابرت وادلو تهیه و منتشر کرد.
مرغ امید بر نشست به شاخ گشت میدان گفتگوی فراخ
اى شنواى دعاء و اى بر فرازنده آسمان ، اى هميشه باقى ، اى فراخ بخشش ‍ بر هرتنگدست ندار.
تنگ ماند برو جهان فراخ رخ فرا میکند به هر سوراخ
و اگر خدا رزق را براى همه بندگانش فراخ مى كرد در زمين طغيان مى كردند، و ليكن هرچه را بخواهد به اندازه نازل مى كند، چون او از وضع بندگانش با خبر و بينا است (27).
من در اطاق اقليت سيگار در دست داشتم ، در همانحال حاج واعظ قزوينى مدير دو جريده (نصيحت ) و (رعد) كه از قزوين براى رفعتوقيف جريده اش به تهران آمده بود با يكى از رفقهايش براى تماشاى جلسهتاريخى و ديدن هنرنمايى رفقا هم مسلكانش به بهارستان آمد. رفيقش بليط داشت و واردشد و حاج واعظ داخل بهارستان شد و فورا در اداره مباشرت براى گرفتن بليت وارد شدو قدرى هم معلل شد. من سيگار مى كشيدم و حاج واعظ بليت گرفته بهمراهاجل معلق داخل صحن بهارستان شد، از جلو سرسرا رد شد، عبا و عمامه كوچكى و ريش ‍مختصرى و قد بلند و قدرى لاغر با همان گامهاى فراخ و بلند. يعنىمثل ملك الشعراء بهار از در بيرون رفت كه از آنجا بطرف راست پيچيده و از درتماشاچيان وارد شود.
مؤ يد اين معنا گفته (هردوت ) مى باشد، او در كتاب تاريخش آنجا كه معبدبابل را وصف مى كند مى گويد: اين معبد مشتمل بر يك برج هشت طبقه اى بوده و آخرينآنها مشتمل بر گنبدى بزرگ و فراخ بوده ، و در آن گنبد فقط تختى بزرگ و درمقابل آن تخت ميزى از طلا قرار داشته ، و غير از اين دو چيز در آن گنبد هيچ چيز، نه مجسمهو نه تمثال و نه چيز ديگر، نبوده و احدى جز يك زن كه معتقد بود خداوند او را براىملازمت و حفاظت هيكل استخدام نموده كسى در آن گنبد نمى خوابيد.
نماز ميدان فراخ و عرصه ى پهناورى است كه روح و انديشه انسان در آن وسعت مى يابدو به گستردگى آن فرصت پرواز پيدا مى كند. نماز به عنوان تجلى نهاد عبادى دين ونمود بندگى انسان مسلمان ، در عصرهاى مختلف ميان نسلهاى مسلمانان با قوميت ها، فرهنگها و جغرافياى متفاوت ، پديد آور عالى ترين و فاخرترين نمونه هاى فرهنگى ، هنرى ومعمارى بوده است كه خود بستر ظهور ماندگارترين حركتهاىاصيل اسلامى ، انسانى در حوزه هاى سياست ، اجتماع ، فرهنگ و اقتصاد شده است .
وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ و نفرستادیم در هیچ شهر هرگز هیچ آگاه کننده‌ای، إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها مگر گفتند فراخ جهانیان و بی نیازان ایشان، إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (۳۴) ما بآنچه شما را فرستادند بآن ناگرویدگانیم.
ز تنگ دستی یا از فراخ گامی بود که ریختند در اقدام ناکسان گوهر
تنگنایی را گمان کرد و فراخ آغلی را هم شمرد ایوان و کاخ
زنهار که طرار در این راه فراخ است چون دنبه به گفتار و، به کردار چو نشتر
نوعی کمربند («mālāa niśte») که با نقره آذین داده می‌شود و برای حمل خنجر («کاتره») پوشیده می‌شود هم منحصر به منطقهٔ نورستان است. بانوان نورستانی نوعی ساق‌پوش زیر دامن یا جامه‌ای (bāźü) بلند و فراخ می‌پوشند که با کمربندهای بافته‌شده (niśte) جمع می‌شود و در پشت شانه‌ها و پایین آستین با ترکیبی از تکه‌دوزی‌های سرخ و سیاه تزئین داده می‌شود.
قطع راه کعبه و بتخانه در یک گام کرد طی ارض عارف از گام فراخ مشرب است
گهی بتیغ ستاننده فراخ جهان گهی بتیر گشاینده بلند حصار