فتح بن ادریس

معنی کلمه فتح بن ادریس در لغت نامه دهخدا

فتح بن ادریس. [ ف َح ِ ن ِ اِ ] ( اِخ ) ابن نصر کاتب ، مکنی به ابوالفضل وی در محرم سال 315 هَ. ق. درگذشت. او از جمله رواتی است که از الرمانی محمدبن یحیی ، و حمیدبن مسعدة روایت حدیث کرده است. ( از ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 157 ).

جملاتی از کاربرد کلمه فتح بن ادریس

باز در همان كتاب به سند خود از فتح بن يزيد جرجانى ، از حضرت ابى الحسن (رضا)(عليه السلام ) روايت آورده كه به فتح فرمود: اى فتح براى خدا دو اراده و دو مشيت است ،يـكـى اراده حـتـمى و يكى اراده عزمى ، و لذا مى بينيم در مواردى از چيرهايى نهى كرده كهانجام آن را خواسته است و به چيرهايى امر كرده كه انجام آن را نخواسته ، آيا نمى بينىكـه آدم و هـمـسـران او را از خـوردن فـلان درخـت نـهـى كـرد بـا اينكه مى خواست از آن درختبخورند؟ اگر نمى خواست آنها هم نمى خوردند، واگر مى خوردند بايد شهوت و خواستآن دو بر مشيت خدا كه نخواسته غلبه كرده باشد و خدا برتر از آن است . (پس جواب ايناست كه : نهى از خوردن درخت نهى ظاهرى و صورى است و منافاتى با خواست باطنى خداندارد).
بعد از آن ، به حضرت عرضه داشتم : فتح بن خاقان به من التماس دعا گفت ، كه ازشما تقاضا كنم تا برايش دعا نمائى .
در خفا چند نفر از غلامان دربار را ديد، آنها را با خود همراه كرد، تا روزى وارد بر كاخپدر شد، حاشيه نشينان را از كاخ بيرون نمود، نخست وزير فتح بن خاقان نزدمتوكل ماند، در اين هنگام با فرمان منتصر، شمشير به دستان ريختند ومتوكل و نخست وزيرش را قطعه قطعه نمودند و به خاك هلاكت افكندند.
متوكل ، وصيف خادم را دوست مى داشت . روزى وصيف با جامه هايى نيكو به نزدش آمد.متوكل را خوش آمد و فتح بن خاقان را گفت : اى فتح ! وصيف را دوست دارى ؟ و فتح گفت :دوستش دارم . اما، نه از آن جهت كه تو او را دوست دارى ،بل ، از آن روى ، كه او ترا دوست دارد.
و در آن كتاب از فتح بن يزيد جرجانى روايت كرده كه گفت نامه اى به امام رضا (عليهالسلام ) نوشته ، از چنين مساءله اى پرسيدم جواب چنين آمد كه از كسى پرسيده اى كه باكنيزش از عقب نزديكى مى كند، بايد بدانى كه زن لعبتى است كه نبايد اذيت شود، وكشتزار است همانطور كه خدا كشتزارش خوانده .