غلط گو

معنی کلمه غلط گو در لغت نامه دهخدا

غلط گو.[ غ َ ل َ ] ( نف مرکب ) غلطگوی. رجوع به غلطگوی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه غلط گو

توهم زخود غلطی چند نقش بند وبناز که روی‌ کار جهان پشت ‌کار آینه است
و ديگر ازدواج مرد با شخصيتى همچون پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با همسرمطلقه يك برده آزاد شده عيب و ننگ بود، چرا كه پيامبر را با يك برده همرديف قرار مى داداين فرهنگ غلط نيز بايد برچيده شود، و ارزشهاى انسانى بجاى آن بنشيند، (و كفو)بودن دو همسر تنها بر اساس ايمان و اسلام و تقوا استوار گردد.
بعد مى گويد: حتى اين آيات كه پرده از روى گفتار و عقائد آنان بر ميدارد به جاىاينكه اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط باز گردند، بسيارى از آنها را روى دندهلجاجت مى افكند و طغيان و كفر آنها بيشتر مى شود.
در اصل تشکیل شده از دو بخش far و ø که Ø در زبان دانمارکی به معنی جزیره است؛ که به غلط در فارسی و انگلیسی دوباره کلمه جزیره آورده می‌شود! Øerne یعنی جزایر و Færøerne یعنی «جزایر فار» که به غلط به آن «فارو آیلندز» یا «جزایر جزایر فار» می‌گویند.
بترس از غلط‌کار‌ی‌ِ روزگار که چون ما بسی را غلط کرد کار
صبح پیری زهمه سوی سرت تیغ بزد انجم اشک تو وقتست که غلطان گردد
اصالت نسبت این کتاب به «خواجه نظام‌الملک طوسی نظام» بارها مورد بحث قرار گرفته است. چون اشتباهات تاریخی و غلط‌های نحوی و سهوهای انشائی از آن وزیر بزرگ بعید می‌نماید. گفته شده است که احتمالاً فردی دیگر در نوشتن آن دست داشته است و شاید این شخص همان کتابدار سلطنتی باشد که در خاتمهٔ کتاب نامش محمد ناسخ آمده است؛ و در نسخه ای دیگر نام او مغربی یاد شده است.
منم که نور خرد در چراغ من غلط است بجز هوای جنون در دماغ من غلط است
قبله گاهى كه نه حسّ داشت ، نه حركت و نه جنب و جوش . سنگهايى بودند كه به غلط وبا دست استثمارگر بزرگان قوم بر مسند خدايى نشسته و مردم را در برابر خود بهزانو درآورده بودند. وقتى كه قبله گاه ، خود، از حس و حركت ، شعور و بينش بىبهره باشد، زيارت كنندگان آن قبله هم از حس ، حركت و بينش بى بهره خواهند ماند وآنگاه در اين شرايط است كه جبّاران جامعه ، خيلى خوب مى توانند به استفاده برخيزند وهرچه بيشتر دامنه بهره برداريهاى ظالمانه خود را گسترش دهند.
بی سهو و بی غلط بجریده نشان کنی از پیش باد اگر بهزیمت رود غبار
بعد از مدتى براى بار دوّم آن مرد را در خواب ديد و به او پرخاش كرد كه : آن نشانىهايى كه به من دادى غلط بود.
در این گیرودار آقا می‌خواهند بروند آمریکا چه غلطی بکنند؟ می‌خواهی انگلیسی یاد بگیری یا عیش‌ونوش کنی؟
من نظر خودم را مى گويم ، اگر درست بود از آن خداست ، و اگر غلط از آب در آمد، از آنمن و شيطان است ، و خدا و پيامبرش از آن بيزارند. به نظر من كلاله غير از فرزند و پدراست .
ز انتظار تو غلط وعده‌ام از بیم و امید همه شب دست به سر گوش به در چشم به راه
رد پندار غلط انسانى كه خيال مى كند مال دنيا به او جلودانگى مى بخشد
پس در اغلب اين موارد شخص متمثل به طورى كه شما خواننده ملاحظه مى كنيد اصلا فىنفسه و در خارج صورتى ندارد، تا آن را گذاشته به صورتى ديگر در آيد، و اينبهترين شاهد است بر اينكه اصل مبناى اشكالى كه شده و جوابى كه دادند غلط است .
غیر عشق رخ دلدار غلط بود غلط هرچه کردیم غیر این کار غلط بود غلط
حسن او بود که بر روی بتان جلوه نمود حسن اغیار جفاکار غلط بود غلط
بر دوست گمانی بجز این برد دل من ای دوست دلم بر تو غلط برد گمانی
به خواب دیدمت امشب ‌که در کنار منی اگر غلط نکنی نیست حکم خواب غلط