غ داود

معنی کلمه غ داود در لغت نامه دهخدا

غداود. [ غ َ وَ ] ( اِخ ) محله ای است به سمرقند. ( منتهی الارب ). محله ای است از حائط سمرقند، در یک فرسنگی آن. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه غ داود در دانشنامه آزاد فارسی

غ. داود
رجوع شود به:صفا، منوچهر

جملاتی از کاربرد کلمه غ داود

1 - اين داستان از موهبت علم وافرى كه خداوند در اختيار سليمان و داود گذاشته است شروعمـى شـود، و بـه تـوحـيـد و تـسـليـم در بـرابـر فرمان پروردگار ختم مى گردد، آن همتوحيدى كه پايگاهش نيز علم است .
ملك الموت گفت : آن سى سال را از عمر خود كم كردى و بر عمر داود عليه السلامافزودى در وادى روحا در هنگامى كه حق تعالى نامهاى پيغمبران ذريت تو را برتو عرض مى كرد.
در این شیوه، کشور و قدرت سیاسی امانتی است که به شاه سپرده می‌شود تا آن را با توجه به مصالح عمومی و به صورت مشروط اداره کند و مردم در همهٔ امور مربوط به این مصالح عمومی، به صورت مساوی شریکند. به عقیدهٔ داود فیرحی، نائینی «نظارت بیرونی» را، که مصداق‌های مدرن آن تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی است، به عنوان «قدر مقدور» از جانشینی معصوم در دورهٔ غیبت، واجب می‌دانست..
زبان بگشاد چون داود بلبل زبور عشق خود، میخواند بر گل
خداوند به داود عليه السلام وحى كرد: چه چيز باعث شد كه در تشييع جنازه عابد شركتنكردى ؟ عرض كرد: خدايا! به واسطه همان چيزى كه به من اطلاع دادى و گفتى اورياكار است . وحى شد: درست است كه عملش براى خدا نبود وليكن عده اى از مؤ منان بهنفع او شهادت دادند، من هم شهادت آن ها را درباره اوقبول كردم و او را عفو نمودم .(225)
رضايت همه مردم را نمى توان به دست آورد، و زبان آنها را نمى توان بست ، آيا آنها ايننـسـبـت (فـوق العـاده زشـت را) بـه داود نـدادنـد كـه او بـهدنبال پرنده اى به پشت بام قصرش رفت ، و چشمش به همسر (اوريا) افتاد، و عشق اورا بـه دل گـرفـت ، سـپس همسر او را به ميدان جنگ در پيشاپيش تابوت (كه آثار انبياىبـنـى اسـرائيـل در آن حـفـظ مـى شـد و بـه عـنـوان بـركـت در پـيـشـاپـيـش لشـكـرحـمـل مـى نـمودند) فرستاد تا كشته شد، سپس با همسرش ازدواج كرد؟! (جائى كه پيامبربزرگ
۳.دکتر داود سیفی قره یتاق،استاد دانشگاه ملی، مولف، وکیل دادگستری،
بر خوان زبور عشق ز نور دلت از آنک داود هر حضور که دید از زبور یافت
ترديدى نيست كه احتجاج حضرت زهرا عليهاالسلام با ابى بكر در مورد فدك بوده است، و او به دو آيه داود و زكريا براى مدعاى خود كه امرى مالى استاستدلال مى كند، داود و زكريا كه بى ترديد از پيامبران هستند از خود ارثى به جاىگذارده و همه فرزندانشان از آنان ارث برده اند، پس ‍ پيامبران نيز در اين حكم باديگران برابرند و تفاوتى ندارند.
بر باد دهد بیاض داودی وز پیکر یاسمین کشد ملحم
جو‌شن داود دزدیدست کاین‌ موی منست با وجود آنکه از دزدی تبرا می‌کند
خداوند به داود(ع ) وحى كرد: پسران خود را نزد خود جمع كن و به آنها بگو هر كس درميان شما در مورد نزاع اين دو نفر باغدار و دامدار، قضاوت صحيح كند او وصى تو بعداز تو است .
چوناسماعيل وفات نمود امام عليه السلام سى تن از شيعيان خود را درمنزل خود حاضر گردانيد سپس به يكى از اصحابش به نام داود فرمود: اى داود! روى اورا بگشاى ،

داود حـديـث مـى كـنـد از حـضـرت صـادق ، عـليـه السـلام ، كـه فـرمـود رسـول خـدا، صـلى الله عـليـه و آله ، گـفـت : خـداى عزوجل به موسى بن عمران فرمود: اى پسر عمران ، البته حسد نورز به مردم بر آنچه بـه آنـهـا دادم از فـضـل خـود، و چـشـمـان خـود را بـه سـوى آن خـيـره مـكـن و نـفـرسـتدنبال او نفس خود را، زيرا كه همانا حسد كننده غضبناك است به نعمت من ، رو برگردان استاز قـسمت هايى كه ما بين بندگان بخش كردم . و كسى كه چنين باشد، پس من از او نيستم واو از من نيست .