عیادت خلفا از حضرت زهرا

معنی کلمه عیادت خلفا از حضرت زهرا در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] عیادت خلفا از حضرت زهرا(س). پس از آنکه حضرت زهرا(س) به دلیل جراحت واد شده در هجوم به خانه ایشان و سقط فرزندشان در آن هجوم، سخت بیمار شدند،خلیفه وقت ابوبکر به همراه عمر بن خطاب قصد عیادت از ایشان را کردند که با بی توجهی و سخنان حضرت زهرا(س) رو به رو شدند.
وقتی حال حضرت زهرا(س) رو به وخامت گذارد و بیماری اش شدّت گرفت، ابوبکر و عمر خواستند که سابقه خوبی برای خود درست کنند و بگویند که به دیدن زهرا(س) رفتیم و، در آخر، با هم صلح کردیم و حضرت از ما گذشت. لذا حضرت امیر(ع) تقاضا کردند که برای آن دو از حضرت زهرا(س) اجازه بگیرد تا بیایند به احوالپرسی وی. حضرت زهرا(س) میل نداشت. حضرت امیر(ع) اصرار کرد. زهرا(س) فرمود: خانه، خانه شماست و بانوی هم، بانوی شماست.
ابوبکر و عمر آمدند. حضرت زهرا(س) روی به دیوار و پشت به آنها کرد. گفتند: آمده ایم که رضای شما را حاصل کنیم، حضرت(س) فرمود: من با شما حرف نمی زنم مگر که قول بدهید که آنچه را که می گویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید. قبول کردند.
فاطمه(علیها السلام) به ابوبکر و عمرگفت: آیا اگر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)حدیثی فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیده ایم؟ گفتند: بلی شهادت می دهیم. فاطمه(علیها السلام) فرمود: من شما را به خدا سوگند می دهم آیا نشنیده اید که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «رضا فاطمة من رضای، و سخط فاطمة من سخطی، فمن أحب فاطمة فقد احبنی، و من أرضی فاطمة فقد ارضانی و من أسخط فاطمة و فقد أسخطنی».
رضای فاطمه(علیها السلام)، رضای من است و غضب فاطمه(علیها السلام)غضب من است، هر کس فاطمه(علیها السلام) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که فاطمه(علیها السلام) را راضی بدارد مرا راضی داشته و هر کس فاطمه(علیها السلام)رابه خشم آورد، مرا به خشم آورده؟ گفتند: بلی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)این را شنیدیم. فاطمه(علیها السلام) سپس فرمود: «فانّی اشهد الله و ملائکته أنکما اسخطتمانی و ما أرضیتمانی، و لئن لقیت النبی لأشکونکما الیه».
خدا و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر (ابوبکر و عمر) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید، اگر پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد. فاطمه(علیها السلام) مرتب می فرمود: «و الله لادعونّ الله علیک عند کلّ صلوة اُصَلّیها». به خدا قسم در هر نمازی که می خوانم تو را نفرین می کنم. .
ابوبکر، چون همیشه، تظاهر به گریستن کرد. عمر او را سرزنش کرد و سپس برخاستند و رفتند. این آخرین کاری بود که آن دو انجام دادند

جملاتی از کاربرد کلمه عیادت خلفا از حضرت زهرا

به عبارت ديگر: شيعيان هيچ گاه معتقد نبوده اند كه درقبال سنت پيامبر، سنت ديگرى هم وجود دارد و بايد پيروى شود، بلكه معتقدند آنچه راكه از حضرت زهرا عليها السّلام و امامان عليهم السّلام نقل شده است و به عنوان مدارك احكام مورد استفاده قرار مى گيرد، سنّت خود آن حضرات نيست ، بلكه همان سنت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله است كه از طريق آن بزرگوارانبه مردم ابلاغ گرديده است ؛ يعنى همانطورى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مبلغ قانون و احكامى است كه خداوند، توسط وحى براى آن حضرت نازل فرموده است ، ائمه اطهار عليهم السّلام نيز مبلغ آنچه از پيامبر صلّى اللّه عليه وآله به آنها رسيده هست ، مى باشند.

عمر با على (ع ) ملاقات كرد و به على (ع ) عرض نمود:(همانا ابوبكر پيرمرد نازكدل است ، و رفيق غار (صور) پيامبر (ص ) و از اصحاب آن حضرت مى باشد، و چندين باربا او به اين جا آمده ايم و اجازه طلبيديم ، ولى فاطمه (س ) اجازه نداده است ، اگرصلاح مى دانى از حضرت زهرا(س ) براى ما اجازه بگير، تا بياييم واحوال او را بپرسيم ).
محمودبن لبيد از حضرت زهرا(ع ) سئوال مى كند آيارسول خدا پيش از وفاتش بر امامت على (ع ) تصريح فرموده اند؟ حضرت زهرا(ع )پاسخ فرمودند: شگفتا آيا فراموش كرده ايد روز غديرخم را؟(42)

در قنوت فقط به فكر خود و حاجات خود نباشيم . از حضرت زهرا عليها السلام يادبگيريم كه مى فرمود: ((اَلْجار ثُمَّ الدّار))(353) ابتدا به فكر همسايه ات باش آنگاه خانواده خود. زيرا خداوند وعده فرموده است كسى كه براى ديگران دعا كند خداوند حاجات خود او را هم برآورده مى سازد. در قنوت عليه دشمنان دين دعا كنيم و پيروزى اسلام ومسلمين را از خدا بخواهيم . پيامبراكرم در قنوت خود گروهى را با نام و مشخصات نفرين مى كرد و حضرت على عليه السلام در قنوت نمازش ‍ به معاويه و عمروعاص لعن مىكرد.(354) به هرحال تولّى و تبرّى جزء دين ، بلكه اساس دين ماست :((هَل الدّين اِلا الْحُبّ وَالْبُغْض ))(355)

وديگر محدّث فيض در (خلاصة الاذكار) نقل كرده از حضرت زهرا عليهاالسّلام روايت است كـه حـضرت رَسُول صلى اللّه عليه وآله وسلّم بر من وارد شد در وقتى كه رختخواب خودرا پـهـن كـرده بـودم ومـى خواستم بخوابم ، فرمود: اى فاطمه ! مخواب مگر بعد از آنكه چهار عمل به جا آورى : ختم قرآن كنى ، وپيغمبران را شفيعان خود گردانى ، ومؤ منين را ازخـود خـشـنـود گـردانـى ، وحـج وعـمـره بـكـنـى . ايـن را فـرمـودوداخـل نـمـاز شـد، مـن تـوقـف كـردم تـا نـمـاز خـود را تـمـام كـرد، گـفـتـم : يـارسـول اللّه صـلى اللّه عليه وآله وسلّم ! امر فرمودى به چهار چيزى كه من قدرت ندارم در اين وقت آنها را به جا آورم ؛ آن حضرت تبسّم كرد وفرمود: هرگاه بخوانى قُلْ هُوَ اللّهُرا سـه مـرتـبـه ، پـس گـويـا خـتـم قـرآن كـردى وهـرگـاه صـلوات بفرستى بر من وبرپيغمبران پيش از من ، ما شفيعان توخواهيم بود در روز قيامت وهرگاه استغفار كنى از براى مـؤ مـنـين ، پس تمامى ايشان از توخشنود شوند، وهرگاه بگوئى سبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِوَلا اِل هَ اِلااللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ پس گويا حج وعمره كرده اى .(28)

خاتم انبياء محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله در روز جمعه 17 ربيع الاول عام الفيل (570 ميلادى ) در مكه به دنيا آمد. مادرشان آمنه و پدر بزرگوارشان عبدالله فرزند عبدالمطلب بود. پدر را قبل از تولد و مادر را در سن 5 سالگى از دستداد و سرپرستى آن حضرت برعهده عبدالمطلب و سپس ابوطالب قرار گرفت . فرزندانآن بزرگوار را هفت تن ذكر كرده اند كه به غير از حضرت زهرا عليهاالسلام بقيه آنان در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفته اند.