[ویکی فقه] عُمری، مسلط کردن دیگری بر عینی جهت استفاده رایگان از آن در طول عمر را می گویند. عمری در فقه همراه سکنی و رقبی به کار رفته است. واژه عمری از عمر گرفته شده و عبارت است از مسلط کردن دیگری بر عینی از اعیان، همچون خانه و وسیله نقلیه برای استفاده رایگان از آن به مدت عمر خود یا طرف مقابل، با بقای عین بر ملک مالک. کاربرد فقهی عمری به ضمیمه سکنی و رقبی عنوان بابی مستقل و کوچک در بسیاری از کتاب های فقهی است، و از احکام آن در این باب سخن گفته اند. لازم بودن عمری عمری از عقود مشروع و لازم است و متعلق آن هر عینی است که بهره گیری از آن با بقای عین ممکن باشد از قبیل مسکن، ابزار، اثاث و وسیله نقلیه. از این رو، گفته اند:آنچه وقفش صحیح است عمرای آن نیز صحیح خواهد بود. بنابر این، عقد عمری به لحاظ متعلق اعم از سکنی است؛ زیرا متعلق سکنی خصوص مسکن می باشد. ایجاب و قبول در عمری ...
جملاتی از کاربرد کلمه عمری در فقه
خلوت من گوشهٔ میخانه است می برم عمری در این خلوت به سر
در چنان دوران که عمری در سه کشور بلکه بیش ز ایمنی زادن سترون شد چو گردون مادری
پی کسب شرف، رخ سود عمری در آن فرخنده درگه صبح و شاما
استاد کلانتری زمانیکه نیما یوشیج در آستارا بود با وی معاشرت و مأنوس و در مغازله خلوت و جلوت داشت. وی در سرودن اشعاری به زبانهای ترکی و فارسی مسلط بود و در سرودن غزل ید طولایی داشت. نهال شعر گل پرپرنشدنی گوزل آستارامئز از آثار گرانمایه اوست، شعر ترکی «گوزل آستارامیز» او بارها از رادیو ایران پخش شدهاست. یوسف کلانتری عمری در انجمن ادبی صائب تهران قلم میزد و از شعرای مطرح آن انجمن بود. بسیاری از اشعار استاد در مجله باغ صائب به صورت مجموعه جلدی نشر و چاپ شدهاست.
محتشمیپور محتشمیپور در انتخابات میان دورهای مجلس سوم در بهمن ۱۳۶۸ به مجلس شورای اسلامی راه یافت و سخنرانی او به همراه صادق خلخالی برای حمایت از صدام یکی از موضوعاتی بود که جریان راست با آن به جریان چپ حمله میکرد. او خواستار حمایت از صدام در مقابل حمله آمریکا شد و گفت: «مسلمانان جهان با پذیرش رهبری اسلامی ایران توقع دارند پرچمداری جهاد و مبارزه با آمریکا در دست ایران و انقلاب ایران باشد. حوادث و بحران اخیر یادآور رویارویی و صفآرایی خالد بن ولید در برابر ابرقدرتهای صدر اسلام است. او که عمری در صف کفر، شمشیر به روی پیامبر و مسلمانان کشید ولی در نهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان شد».
نیمه عمری در حدود ۱۵۰ تا ۱۸۰ ثانیه دارد و از جریان خون منحصراً بوسیلهٔ کبد و به سمت صفرا حذف میشود.
بهطور معمول آنها نیمه عمری در حدود ۱۰ دقیقه در طی گرسنگی در محیطهای بافری دارند.
دستگیری مریم، به علت کارهای سیاسیش، شوری در دل مهدی بر میانگیزد. اما این احساس نیز دیری نمیپاید و مهدی با پی بردن به خیانت دخترش بار دیگر سرشکسته میشود. چه بسا آزادی مریم نیز «رگهیی از تلاشی و پوسیدگی در حال تحلیل نیروی او بود.» جریان انقلاب، تغییر دهنده است. کارمند پیر و بیمار که عمری در فضایی تهی آونگان بوده است؛ به مردم میگوید: «بخشی مهم از عمر او با سکوت و عزلت و ترس هدر شده بود. اما اکنون بر لبههای فضا، دوباره آن نفس مبارک را به جا میآورد... وحشتها، آروزها، و دلبستگیهای زندگانی دراز او بیرنگ، و دور مینمود. گویی به شخص دیگری تعلق داشت.» همهٔ دستاویزهای گذشته، عشق طلیعه، بیباکی بهمن و دخترش مریم
من مسکین بسی بیدار بودم به عمری در پی این کار بودم
جز به عمری در ره ما راست نتوان رفت از آنک همچو فرزین کجروی در راه نافرزانهای
صد هزاران سال اگر طاعت کنی ور تو عمری در ریاضت بر تنی
در آنجا رفت و شد مشغول طاعت بسر میبرد عمری در قناعت
گرچه عمری در ریاضت میگذاشت چونکه نگذشت از خودی سودی نداشت
با این حال، نقشهبرداری زمینشناختی نشان میدهد که دیرینگی آن باید میان عمر حوضههای رگبارها و شهد باشد که این امر عمری در حدود ۳٫۹ میلیارد سال را برای آن برآورد میکند.
برنیارم کند ازان لب بوسه ای گرچه عمری در طلب جان کنده ام
من که عمری در جهان گردیده ام مثل رویش کافرم گردیده ام
ای یاران، معاش و سنّت این بزرگان غنیمت دانید. مسکین پدران ما که عمری در ضلالت بهسر بردند و فهم ایشان بدین معانی منتقل نشد.»
بسیاری از خاندان او (آل فضلالله عُمری، منسوب به عمر بن خطاب) در خدمت دولت بودند. پدرش کاتبِ سِر در قاهره بود. از پدرش این پیشه را برگرفت. پس از مشکلی، از منصبش عزل شد و به دمشق تبعید گشت. دوباره به او این منصب را دادند، و عزلش کردند؛ تا اینکه بیکار ماند. ابن فضلالله عمری در طاعون دمشق، در ۹ ذیالحجه ۷۴۹ق/ ۲۷ فوریه ۱۳۴۹ درگذشت.