عماد دین ا

معنی کلمه عماد دین ا در لغت نامه دهخدا

عماد دین ا. [ ع ِ دُ نِل ْ لاه ] ( اِخ ) مرزبان بن سلطان الدولة ابی شجاع بن بهاءالدوله دیلمی ، مکنی به ابوکالنجار ( یا ابوکالیجار ) و ملقب به عزالملوک یا عماد دین اﷲ یا عماد لدین اﷲ یا عمادالدولة. هفتمین تن از دیالمه فارس. رجوع به ابوکالنجار ( مرزبان بن سلطان الدولة ) و عماد لدین اﷲ شود.

جملاتی از کاربرد کلمه عماد دین ا

خورشید آب و خاک مکارم عماد دین آن استانش برتر از این هفت آسمان
شهزاده عماد دین که تیغش صد باره پذیره شد وغا را
و هیچ کار مهم‌تر از معرفت نیست که رسول گفته است چنانکه سقف برستون نگاه توان داشت دین در دل به معرفت نگاه توان داشت. معرفت عماد دین است.
و مصطفی گفت نماز عماد دین است‌
بهارست، ای بهار ملک و عیدست، ای عماد دین بخواه آن می که بوی مشک و رنگ معصفر دارد
عالی عماد دین خدا آن محمدی کز فخر او به چرخ در آمد سر لقب
عماد دین و قطب ملک منصور که دولت را به نام اوست مفخر
عماد دین شرف‌الملک کز شمایل او همی فروزد دین محمد مختار
شادباش ای خسرو عادل عماد دین و داد دیر زی ای ناصر جاه امیرالموئمنین
عماد دین پیمبر عمید ملک خدای که چون روان پیمبر تنش ز عیب صفاست