عزم افتادن. [ ع َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) عزم فتادن. عازم شدن. قصد کردن : نه پایه قدر او ز نهم آسمان گذشت هرگاه عزم او بسوی آسمان فتاد.علی خراسانی ( از آنندراج ).
معنی کلمه عزم افتادن در فرهنگ فارسی
عازم شدن قصد کردن
جملاتی از کاربرد کلمه عزم افتادن
فراياد: اى مسكين ! اراده ات ضعيف و نيتت ناپايدار و قصدت آلوده است و از اين روست كهدرى بر تو باز نمى شود و حجاب از پيشت بركنار نمى رود. اما، اگر مصمم شوى ، ونيتت پايدار شود و قصد خويش خالص گردانى ، بى كليد، در پرتو گشوده شود،چنان كه چون يوسف (ع ) عزم كرد بر او گشوده شد و نيت پايدار كرد كه از افتادن درگناه بپرهيزد و از زليخا بگريزد.