عذر اوری

معنی کلمه عذر اوری در لغت نامه دهخدا

( عذرآوری ) عذرآوری. [ ع ُ وَ ] ( حامص مرکب ) بهانه آوری. معذرت خواهی. پوزش خواهی :
چنان کن که فردا در آن داوری
نگیرد زبانت به عذرآوری.نظامی.بزرگان لشکر به عذرآوری
پشیمان شدند از چنان داوری.نظامی.به عذر آوری خواهش امروز کن
که فردا نماند مجال سخن.سعدی.- روز عذرآوری ؛ روز قیامت :
بپرهیزم از روزعذرآوری
بپرهیزگاری کنم داوری.نظامی.

معنی کلمه عذر اوری در فرهنگ فارسی

( عذر آوری ) بهانه آوری معذرت خواهی

جملاتی از کاربرد کلمه عذر اوری

چو لب تشنه آیی به روز شمار چه عذر آوری نزد پروردگار
لب عذر آوری بر هم نمی‌بست یک آری از لبش بیرون نمی‌جست
بگویش که برخون این سوخته دل چه عذر آوری پیش دادار داور
چو یزدان به پیش آورد داوری بیندیش، تا خود چه عذر آوری
روز تو شد شام به عصیانگری شام به روز آر به عذر آوری
با آنکه کردم یاوری، کردی فراوان داوری هر کرده را عذر آوری، اعزاز و اکرامت کنم
چه گویی درآندم جواب بتول چه عذر آوری بهر دخت رسول
به عذر آوری گفت آن نیم مست که نشتر مرا در رگ جان شکست
بگویش که: بر خون این سوخته دل چه عذر آوری پیش دادار داور؟