[ویکی فقه] عدم اجابت استغاثه (قرآن). علی رغم وعده خداوند مبنی بر اجابت دعای انسان ها، در بسیاری از موارد به تضرع و زاری افراد پاسخ داده نمی شود. یکی از دلایل و موجبات آن، این است که گرفتاری و مشکلات انسان بر اثر گناه و مخالفت وی با امر پروردگار به وجود می آید. استکبار، سخن زشت و کفر، از مهم ترین عوامل عدم اجابت استغاثه اند که در قرآن به آن اشاره شده است. استکبار در برابر آیات الهی، سبب عدم اجابت استغاثه مترفان هنگام نزول عذاب استیصال است: • «حَتَّی إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِیهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ یَجْأَرُونَ؛ تا زمانی که متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازیم؛ در این هنگام، ناله های دردناک و استغاثه آمیز سر می دهند!». ← تفسیر آیه ← بدگویی از حق و سخنان ناروا درباره آن ...
جملاتی از کاربرد کلمه عدم اجابت استغاثه
(فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة ) الخ ، هر چند سوق آيات ازاول سوره بمنظور بيان حال منافقين ، و كفار، و متقين بود، و مى خواستحال هر سه طائفه را بيان كند، لكن خداى سبحان ، از آنجائيكه در آيه : (يا ايها الناساعبدوا ربكم ) الخ ، خطابرا متوجه هر سه كرد، و همه مردم را بسوى پرستش خود دعوتنمود، قهرا مردم در مقابل اين دعوت به دو قسم تقسيم شدند، پذيرنده و نپذيرنده ، چونبطور كلى دعوت از حيث اجابت و عدم اجابت بغير از اين دو طائفه تقسيم نمى پذيرد، ومردم در برابر آن يا مؤ منند. و يا كافر، و اما در منافق سخن از ظاهر و باطن بميان مىآيد، و وقتى شخصى منافق شناخته ميشود، كه زبان و دلش يكسان نباشد، و در نتيجه مردمدر دعوت نامبرده يا زبان و قلبشان با هم آنرا مى پذيرند، و بدآن ايمان مى آورند، و ياهم با زبان و هم با قلب آنرا انكار مى كنند، و يا آنكه بزبان مى پذيرند، و با قلبانكار مى كنند، و شايد بهمين جهت بود كه در آيه مورد بحث و آيه بعدش مردم را دو دستهكرد، و منافقين را نام نبرد، و نيز بهمين جهت بجاى عنوان متقين عنوان مؤ منين را ذكر كرد.
7. عدم اجابت سخن پيامبر: فان لم يستجيبوا لك فاعلم انما يتبعون اهوائهم (87)اگر تو را اجابت نمى كنند بدان كه از هواى نفسشان پيروى مى كنند.
9.در تنگناهاى زندگى چنانچه فرد باور داشته باشد كه خداوند ازحال او آگاه است و او را لحظه اى فراموش نمى كند، و اگر به دلايلى خداوند مصلحت رادر عدم اجابت يا تاءخير اجابت مى بيند، باز آرامش خود را از دست نمى دهد و اينها همه دريك مفهوم تجلى مى يابد و آن تاءمين بهداشتى روانى است كه ضرورتهاى اساسى مردمدر هر جامعه نيز او را ياد خواهد كرد و زمانى كه خداوند بنده اى را ياد كند،فضل و رحمت پروردگار شامل حال او خواهد شد.
هنگامى كه شامى ها قرآن ها را روى نيزه كردند و ياران على (ع ) را به شك انداختند وآنان از على (ع ) درخواست كردند تا با شامى ها به مسالمت رفتار كند و سازش نمايدفرمود: واى بر شما اين كار، مكر شاميان است و منظور آنها نگهدارى قرآن نيست و آنهااهل قرآن نمى باشند از خدا بترسيد و دست از پيكار برنداريد، هرگاه سخن مرا نپذيريدراه ها بر شما سخت شود و چنان پشيمان شويد كه سودى نبريد و قضيه چنان شد كهفرمود: زيرا آنها پس از آنكه كار خلافت را به حكومت حكمين واگذار نمودند پى بهتقصير خود برده و دانستند عدم اجابت خواسته على (ع ) به زيان آنها تمام شده و راهوصول به مقصود را براى آنان دشوار ساخته و جز هلاكت راه ديگرى براى آنان نمىباشد.