[ویکی فقه] عجز از تزکیه (قرآن). خدای تعالی هر که را بخواهد تزکیه می کند، پس امر منوط به مشیت او است، و مشیت او تنها به تزکیه کسی تعلق می گیرد که استعداد آن را داشته، و به زبان استعداد آن را درخواست کند، که جمله «و الله سمیع علیم» اشاره به همین درخواست به زبان استعداد است، یعنی، خدا شنوای خواسته کسی است که تزکیه را به زبان استعداد درخواست کند، و دانا به حال کسی است که استعداد تزکیه را دارد. قرآن کریم در مورد ناتوانی مؤمنان از تزکیه و تطهیر ، بدون فضل و رحمت الهی می فرماید: «یـایها الذین ءامنوا... ولولا فضل الله علیکم ورحمته ما زکی منکم من احد ابدا ولـکن الله یزکی من یشاء والله سمیع علیم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ... و اگر فضل و رحمت الهی به سراغ شما نمی آمد احدی از شما هرگز پاک نمی شد ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند و خدا شنوا و دانا است.» حرکت گام به گام شیطان اگر شیطان را به معنی وسیع کلمه، یعنی هر موجود موذی و تبهکار و ویرانگر تفسیر کنیم گستردگی این هشدار در تمام ابعاد زندگی روشن می شود. هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمی شود یک مرتبه در آغوش فساد پرتاب کرد، بلکه گام به گام این راه را می سپرد:گام اول معاشرت و دوستی با آلودگان است. گام دوم شرکت در مجلس آنها. گام سوم فکر گناه . گام چهارم ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات. گام پنجم انجام گناهان صغیره. و بالاخره در گامهای بعد گرفتار بدترین کبائر می شود، درست به کسی می ماند که زمان خویش به دست جنایتکاری سپرده او را گام به گام به سوی پرتگاه می برد، تا سقوط کند و نابود گردد، آری این است خطوات شیطان. نعمت بزرگ الهی سپس اشاره به یکی از مهمترین نعمتهای بزرگش بر انسانها در طریق هدایت کرده چنین می گوید: اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود احدی از شما هرگز پاک نمی شد، ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند، و خدا شنوا و دانا است. بدون شک فضل و رحمت الهی است که موجب نجات انسانها از آلودگیها و انحرافات و گناهان می شود، چرا که از یک سو موهبت عقل را داده، و از سوی دیگر موهبت وجود پیامبر و احکامی که از طریق وحی نازل می گردد، ولی از این مواهب گذشته توفیقات خاص او و امدادهای غیبیش که شامل حال انسانهای آماده و مستعد و مستحق می گردد مهمترین عامل پاکی و تزکیه است. مجاهده از ناحیه بنده ...
جملاتی از کاربرد کلمه عجز از تزکیه
نزاری تن مده در عجز ازین پس نیست وقت آن که بر سازی ز کنجِ عزلتِ خود خلوت آبادی
گرچه بس معرفتت هست ولی العارف چیست ادراک درین مرحله عجز از ادراک
و اين حقايق چهارگانه عبارتند از معرفى (الم )، معرفى ريشه آن ، لا شى ء كردن واز بين بردن الم ، و راهى كه آدمى را موفق به از بين بردن آن مى كند. در معرفى المگفته است : (الم ) عبارت است از ولادت و سن و مرض و مرگ و برخورد با ناملايمات وجدا شدن از محبوبها و عجز از رسيدن به مقاصد و اسباب الم عبارت است از شهواتنفسانى و جسمى و هواهاى درونى . و حقيقت سوم عبارت است از لا شى ء كردن همه اينسببها. و حقيقت چهارم عبارت است از لا شى ء كردن الم ، كه درباره حقيقت چهارم گفته استاين طريقه هشت قسم است - نظر صحيح 2 - حس صحيح 3 - نطق صحيح 4 -فعل صحيح 5 - مركز صحيح 6 - جد و كوشش صحيح 7 - ذكر صحيح 8 -تاءمل و تفكر صحيح ، كه اين هشت طريقه از نظر بودائيان عبارت است از ايمان ، و درحفاريهايى كه در بسيارى از بناهاى باستانى آنان شده و همچنين در چند كتاب از كتبمدونه آنان نيز آمده (نوشته اند) كه ايمان عبارت است از اين هشت چيز.
خدايا دلها را روى اراده خويش آفريدى ، و خردها را بر معرفت و شناسائى خودت خلقفرمودى ، پس خردها از ترس تو پريشان و مضطرب گشته ، و دلها باشتياق تو بانگدرآورده ، و طاقت قدرت عقول از ثناى پرتو كوتاه آمده ، و الفاظ از مقدار خوبيهاى تومنقطع گشته ، و زبانها از شماره نعمتهاى تو كند گشته ، پس هرگاه در راههاى بحث ازوصف تو در آيد، سرگردانى و حيرت عجز از ادراك وصف تو بر او چيره گردد، و همچناندر كوتاهى خود از گذشتن آن حدى را كه برايش معين فرموده بودى سرگردان است ،زيرا حق نداشت از آنچه دستورش داده بودى تجاوز كند.
به درد عشق همان عشق محرم تو بس است بساط شوخی عجز از شکست رنگ مچین
روايتى در اين باره كه اظهار عجز از شكر نعمتهاى الهى شكر است
ز صد هزار جنون و فنون نخواهی یافت به غیر سجدهٔ عجز از بلند و پست جبین
(( و لا يودى حقه المجتهدون )) كوشندگان نمى توانند حق او را اداكنند (ديدگاه جهانشناختى ، خداشناسى ، محتوا و انسان شناسى ) احاطه بر عظمت مقام خدايى امكان ندارد.منتهى درجه سپاسگزارى ، اعتراف بنده به عجز از اداى نعمت است .
اعتراف جهانيان به عجز از آفريدن اثرى همانند قرآن ، در صورتى سودمند است كهمحتواى قرآن براى آنان قابل فهم باشد و گرنه دعوت به آوردن همانند، براى كتابىكه گروه كثيرى از انسانها زبان ويژه آن را نمى فهمند، كارى لغو و غير حكيمانه است .
خداى تعالى و حق ، دو موجود باهمند و نيز بوئى از عجز از آن احساس مى شد، چون ممكنبود كسى خيال كند كه خداى تعالى به خودى خود ناتوان است و حق او را يارى مى كند.
عجز از ادراک گفت ادراک است آنکه را دید و مذهب پاک است
بهپاس نشئهٔ عجز از تعلق برنمیآیم مباد از چیدن دامن بلند افتد دماغ من
ما در میان عشرت خوش کم نشسته ایم تا دور مانده اند به عجز از کنار ما
مساءله 3 - عجز از آزاد كردن برده در كفاره هاى مرتب (كه مجوزانتقال بمرتبه بعدى نيز روزه شصت روز شود) با نايابى برده و يا نداشتن تمكن ازخريدن آن و يا امثال آن كه در فقه آمده محقق مى شود، و عجز از روزه با بيمارى مانع از آنو يا خوف شدت يافتن بيمارى محقق مى شود بلكهاحتمال پديد آمدن بيمارى در صورتى كه آناحتمال منشاءئى عقلائى داشته باشد نيز عجز را محقق مى سازد، همچنانكه با دشوار بودنروزه نيز عجز آن محقق مى شود، و آيا صرف وجود بيمارى و يا ترس از اينكه پيدا شود ويا زياد گردد هرچند كه اميد به بهبودى و دگرگونىاحوال هم در بين باشد كافى است يا آن كه بايد ترس او همراه با ياءس از سلامتى وبهبودى نيز باشد؟دو وجه بلكه دو قول است كه اولى خالى از رجحان نيست ، بله اگراميد بهبودى در زمان كوتاهى بعد از روزه بدهدمشكل است بگوئيم مى تواند از روزه باطعام منتقل شود، و در فرضى كه وظيفه اش اطعاماست اگر اطعام را تاءخير بيندازد تا بيماريش بهبودى يابد و متمكن از روزه شود روزهگرفتن برايش متعين مى شود و ديگر كافى نيست .
شکر دل رحمت و خلوص و رضاست دیدن عجز از آنکه شکر خداست
عجز از سازش با محيط <>در مدارس جديد، كودكانى كه لزوم تلاش و تمركز فكر واصول اخلاقى در تربيت آنها رعايت نشود نيز بدون حس مسئوليت و سطحى بار مى آيند وبعدها، وقتى اين جوانان با فشار محيط روبه رو مى شوند، در برابر دشوارى هاى مادىو معنوى زندگى ، جز با گريز و گوشه گيرى و يا جست و جو كمك و تهيه حامى ، ازسازش با محيط عاجز مى مانند و در موارد باريك زندگى دست به جنايت و يا خودكشى مىزنند.)(718)
منصور بن نوح را كه والى ممالك خراسان بود، وجع مفاصلى نمود كه معظم اطبّاى آن زمانزبان به اعتراف به عجز از علاج آن گشودند، و بر قصور از تدبير آن عارضه اقرارنمودند. راءى اركان دولت بر آن قرار يافت كه با محمد زكرياى رازى كه رازدان قوانينعلاج و اصلاح مزاج بود مشورت نمايند، كسى به احضار او فرستادند، چون به كنارقلزم رسيد از ركوب سفينه تحاشى نمود، تا او را دست و پا بسته در كشتى انداختند،چون از دريا عبور كرده به پادشاه رسيد انواع تدبيرات لايقه و تصرفات فايقه بهعمل آورد و هيچ كدام از سهام تدبير بر هدف مقصود نيامد، بيت :
تو به کردار چنین قادر و ما در همه وقت پیش کردار تو درمانده به عجز از گفتار
عاجزی و خیره کن عجز از کجاست عجز تو تابی از آن روز جزاست
به جهت عجز از دعوت بر اساس مبانى عقلى و عقلائى ، مبلغين مسحيت اساس دعوت خودرابر مكاشفه و رهبانيت قرار دارد