عبادی مظفر بن اردشیر

معنی کلمه عبادی مظفر بن اردشیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «قطب الدین ابوالمظفر منصور بن اردشیر عبادی مروزی»، ملقب به امیر و معروف به امیر قطب الدین یا قطب عبادی (491-547ق) و مشهور به واعظ، فقیه و محدث، در روستای سنج عباد، از قراء مرو، به دنیا آمد و بدین جهت به عبادی مشهور شد.
وی از نصر الله خُشنامی و عبدالغفار شیروی و عده ای دیگر حدیث شنید. او از طرف سلطان سنجر به بغداد رفت و مدت سه سال در جامع قصر و در دارالسلطنه به وعظ پرداخت و مردم بر گردش ازدحام می نمودند. او در جامع قصر املاءِ حدیث می کرد. ابن اخضر و حمزة بن قبیطی و محمدبن مکرم از وی حدیث روایت کرده اند. نیکوئی و حسن وعظ وی ضرب المثل بود. ابن جوزی گوید که او زیبا کلام بود و از مواعظ او مجلداتی گردآوری کرده اند.
ابوسعید سمعانی گوید که از او رساله ای در «شرب الخمر» دیده است. همچنین مناقب الصوفیة و صوفی نامه از وی می باشد.
عبادی در عسکر مکرم خوزستان درگذشت.
مناقب الصوفیه / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده
صوفی نامه التضقیة فی احوال المتصوفة / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده

جملاتی از کاربرد کلمه عبادی مظفر بن اردشیر

ابامنصور مظفر بن اردشير عبادى واعظ در تاجيه ، مدرسه اى در (باب برز) (محله اىدر بغداد)، بعد از وقت عصر نشسته بود و داستان حديث (رد الشمس براى على (ع ) )رابيان مى كرد و با عبارات مخصوص خود و روش زيبايش توضيح مى داد. آن گاهفضايل اهل بيت (ع ) را متذكر شد. ناگاه ابرى پديد آمد و چهره خورشيد در نقاب آن فرورفت تا جايى كه مردم گمان كردند خورشيد غروب كرد. ابومنصور بر منبر ايستاد واشاره به خورشيد كرد و اين اشعار را خواند.
در آن زمان مظفر بن یاقوت از جانب المقتدر عباسی حاکم اصفهان بود و به دفع مرداویج پرداخت ولی شکست خورد و به فارس نزد پدرش گریخت.
هنگامی که مرداویج علی بویه را به ولایت کرج منصوب نمود، علی با رفتار مهربان و صمیمیش عده‌ای از سران دیلمی را، که از رفتار مرداویج رنجور بودند، گرد آورد و مرداویج از انتصاب علی پشیمان شد؛ علی بویه فرصت را غنیمت شمرد و علیه او قیام کرد. در سال ۳۲۲ هجری او با ۹۰۰ نفر شهر اصفهان را فتح کرد و مرداویج که احساس ترس و وحشت یافته بود، به وشمگیر مأموریت داد که با لشکری عازم آن شهر شود و علی در پی این لشکرکشی به جنوب گریخت و شهر ارجان را از دست مظفر بن یاقوت بیرون کشیده و در آن مستقر شد. سپس به کمک برادرش، رکن‌الدوله حسن، توانست مناطق فارس و کرمان را گرفته و شیراز را فتح کند. مرداویج از قدرت یافتن آل بویه بیمناک شد. وی وشمگیر را به ری فرستاد تا شخصاً به اصفهان بیاید و از آنجا لشکرکشی‌هایی انجام داد. وشمگیر موفق شد علی بویی را شکست دهد و او از راه نوبندگان و استخر، به سمت بیضا گریخت. جنگاوری‌های این دوره از وشمگیر جنگجویی کارآمد ساختند. پس از فتح اهواز توسط مرداویج، علی اظهار پشیمانی کرده و با مرداویج صلح نمود. وی برادرش حسن را به عنوان گروگان به مرداویج سپرده و پذیرفت که خطبه به نام او کند. علی بویی با یاقوت بر سر تسلط بر شیراز جنگید و پس از دستیابی به گنجینه‌های این شهر، توانست از سوی خلیفه به عنوان والی فارس معرفی شود. او سعی می‌کرد از ائتلاف مرداویج با دیگر دشمنانش جلوگیری کند. مرداویج هم پس از تسلط بر اصفهان، وشمگیر را به فرمانداری ری فرستاد.
اصفهان را که در آن هنگام مظفر بن یاقوت بر آن حکومت می‌کرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت.