معنی کلمه عالمان به تاویل متشابهات در دانشنامه اسلامی
علا مه طباطبایی (رحمه الله علیه) از ظاهر آیه انحصار فهمیده و تلقی نموده که علم به تاویل متشابهات، صـرفا مخصوص پروردگار است، برای دیگران جز سر تسلیم فرود آوردن راه دیگری نیست ولی با قـطع نظر از ظاهر آیه، باید راه دسترسی به حقایق نهفته آیات متشابهه برای پویندگان باز باشد این نظریه ای است که علا مه بزرگوار در این زمینه ارائه فرموده اند اکنون سخنی چند درباره این نظریه :نـیـاز به توضیح ندارد که بسته بودن راه برای رسیدن به حقایق نهفته قرآن، که گنجینه معارف الـهـی بـه شـمـار مـی رود، هـرگـز قـابـل قبول نیست و آیه (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا در قرآن نمی اندیشند؟ یا بر دل های شان قفل هایی نهاده شده است؟ ) جایی برای این گمان باقی نمی گذارد.»اگر فرض شود در قرآن آیاتی وجود داشته باشد که آحاد مسلمانان و علما ودانشمندان و امامان و پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله وسلّم) تماما از محتوای آن آگاهی نداشته باشند، حتما مقام حکمت الهی زیر سؤال مـی رود چـگونه است کتابی که به عنوان هدایت بشریت برای ابدیت نازل گردیده، مواضع ابهامی داشـتـه باشد که هیچ کس، حتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) به کشف آن دسترسی نداشته باشد؟! قطعا این فرضیه محالی است و از دیدگاه حکمت باری تعالی کاملا به دوراست.علامه طباطبایی در رابطه با آیه، چنین گوید:(ظـاهـر کـلام آن است کـه جمله (والراسخون فی العلم یقولون) استینافیه باشد، سخن از سـرگـرفته شده عطف به ما سبق نباشد، زیرا این جمله، عدل جمله «فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون» است و تقدیر کلام چنین است:«اما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه واماالراسخون فی العلم فیقولون آمنا به» که فرق میان دو گروه دراین است : گروه نخست با سؤ نیت به سوی آیات متشابهه می روند، ولی گروه دوم با خلوص نیت و قلبی پاک و سلیم، در مقابل آیات متشابهه سر تسلیم فرودمی آورند.عـلاوه، اگـر (واو) عـاطفه بود، و لازمه اش آن بود که راسخون فی العلم تاویل آیات متشابهه را بدانند، هـرآینه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرد شاخص این گروه بود و می بایست اورا جدا ذکر می کرد و ایـن گونه می گفت : (و ما یعلم تاویله الا الله و الرسول والراسخون فی العلم) زیرا تشریف مقام رسالت چنین اقتضایی را دارد، چنان چه در مواردبسیاری این جدا سازی انجام شده، مانند (آمن الرسول بما انزل الیه من ربه والمؤمنون) و (و هذا النبی و الذین آمنوا) و دیگر آیاتی از این قبیل.پـس ظاهر آیه، آن است که علم به تاویل، به خدا اختصاص دارد اگرچه منافاتی ندارد که با دلیلی دیـگـر استثنایی برآن وارد گردد چنان چه آیات اختصاص علم غیب به خدا با آیه (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول) استثنا خورده است.لذا آن آیه تنها یک بعد از شؤون راسخون فی العلم را بیان نموده، که همان سر تسلیم فرود آوردن در مقابل چنین آیات و متزلزل نگردیدن در مقابل شبهات است لکن با دلیل دیگر ثابت گردیده که راسخون فی العلم تاویل متشابه را می دانند و امکان دسترسی به حقایق نهفته قرآن برایشان میسر است).
[ویکی فقه] این گفتار در صدد بیان نظرات مفسران در باره انحصاری بودن تاویل متشابهات قرآن برای خدا یا عدم اختصاص تاویل متشابهات قرآن به خدا را مورد بررسی قرار می دهد.
علا مه طباطبایی (رحمه الله علیه) از ظاهر آیه انحصار فهمیده و تلقی نموده که علم به تاویل متشابهات، صـرفا مخصوص پروردگار است، برای دیگران جز سر تسلیم فرود آوردن راه دیگری نیست ولی با قـطع نظر از ظاهر آیه، باید راه دسترسی به حقایق نهفته آیات متشابهه برای پویندگان باز باشد این نظریه ای است که علا مه بزرگوار در این زمینه ارائه فرموده اند اکنون سخنی چند درباره این نظریه :نـیـاز به توضیح ندارد که بسته بودن راه برای رسیدن به حقایق نهفته قرآن، که گنجینه معارف الـهـی بـه شـمـار مـی رود، هـرگـز قـابـل قبول نیست و آیه (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا در قرآن نمی اندیشند؟ یا
فخر رازی در این زمینه افزوده : (عطف در آیه، از ذوق فصاحت به دور است و اگر عطف می بود، بـایستی جمله (یقولون آمنا به) را با (واو) حالیه قرین نماید، این گونه : (و هم یقولون) یا (و یقولون).
چند نکته تفسیری در آیه ۷ آل عمران
این تمامی آن چیزی است که در این رابطه گفته شده، جز آن که از نکات زیر نباید غفلت کرد:
← نقش کلمه (اما)
...