طراربند. [ طَ ب َ ]( اِخ ) شهری است از پس سیحون در پایان بلادشاش از جهتی پیوسته به ترکستان و آنجا سرحد و آخر بلاد اسلام درماوراءالنهر محسوب میشده ، اهل این شهر جزء آخر این کلمه را بیفکنند و طرار و گاهی هم اطرار گویند. این شهر از اقلیم پنجم و طول آن 97 و نیم درجه و عرض آن 39 درجه و 35 دقیقه است. ( معجم البلدان ج 6 ص 37 ).
معنی کلمه طرار بند در فرهنگ فارسی
شهریست از پس سیحون در پایان بلاد شاش از جهت پیوسته بترکستان و آنجا سر حد و آخر بلاد اسلام در ماورائ النهر محسوب میشده اهل این شهر جزئ آخر این کلمه را بیفکنند و طرار و گاهی هم اطرار گویند .
جملاتی از کاربرد کلمه طرار بند
گر نه ای دل پای بند طرهٔ طرار یاری از چه دایم تیره بختی از چه هر شب بیقراری
گردن به بند طره طرار تابدار سر درکمند زلف دلاویز چنبری