معنی کلمه صفات جمال و جلال الهی در دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] صفات جمال و جلال الهی اصطلاحی در علم کلام و عرفان برای تقسیم بندی صفات خداوند است. در اصطلاح رایج کلام، این دو اصطلاح معادل صفات ثبوتی و سلبی هستند. صفات جمال(= صفات ثبوتی) صفاتی هستند که بر وجود کمالی در خداوند دلالت میکنند مانند عالِم، قادر، خالق و رازق، و صفات جلال(= صفات سلبی) نیز صفاتیاند که بر سلب نقصی از خداوند دلالت میکنند مانند غنی، واحد و قُدّوس. در اصطلاح رایج عرفان نظری، اسمای جلال عبارت اند از اسمائی که از عظمت و کبریای حق تعالی حکایت می کنند و باعث خفای او می شوند یا آن که موجب منع نعمتی یا کمالی در خلق اند، نظیر متکبر، عزیز، قهّار،منتقم و در عرفان عملی بر اسمایی اطلاق می شود که تجلّی آنها باعث قبض و هیبت سالک می شود. اسمای جمال در عرفان نظری اسمایی را گویند که باعث ظهور حق و اعطای کمالی از کمالات و نعمتی از نعمت ها بر خلق می شوند، نظیر رحیم، رزاق، لطیف و… و در عرفان عملی بر اسمایی اطلاق می شوند که تجلی آنها مایه اُنس و سُرور سالک می شود. [ویکی فقه] صفات جمال و جلال الهی (قرآن). ...
جملاتی از کاربرد کلمه صفات جمال و جلال الهی
چون مطلوب بالذات تمامى موجودات جز كمال مطلق خداوندمتعال نيست آنها به او اشتياق وجودى دارند لكن چون شوق آگاهانهكمال براى موجود است و حصول آن نيز به شرايط و مقدماتى نياز دارد، به كار بستنآنها براى انسان طالب كمال حقيقى لازم است و از مهم ترين آنها توجه عميق به نعمتهاىالهى و مخصوصا، دستورات دينى و هدايت انبياء و اولياء و به كار بستن آنهاست تا پساز آن ، شوق به ثواب او حاصل شود و با تداوم بخشيدن بهاعمال صالح ، مراتب شوق و صفات جمال و جلال الهى سپس به ذات مقدسشحاصل شود كه هر يك از اين مراتب يك لوازم عملى و حالى دارد كه تاحاصل نشود به مرتبه بالاتر از آن نمى توان رسيد و يكى از آن لوازم در تمامىمراحل ، خواستن از حق تعالى است كه نفس ما را اين گونه قرار دهد.
وقتى كه انسان به صفات جمال و جلال الهى مى انديشد در فضاى ذهن خويش از دركصحيح آن ها عاجز مى شود و براى هميشه تشنگى و علاقمندى را در جهت درك معارف توحيدبا خود دارد چون با شنيدن صبر و يا عدالت و يا هر صفتى از صفات خداوندى مبهوت وحيران مى گردد زيرا قدرت هضم و درك آن را نداردبهرحال هر كسى در اندرونش علاقه شديدى براىنيل به كمال مطلق و عالم معنا، احساس مى كند و در اثر رابطه مستقيم با خداى هستى ، ازطريق آئين فطرت ، از ته دل ، مى خواهد تماشاگر مناظر زيبا و دلبر كن فضاىملكوتى باشد چون آفرينش بشر در رابطه با اين حقيقت بيگانگى ندارد ولى او چگونهو تحت چه شرائطى خواهد توانست به آرزوى ديرينه خويشنائل شود؟
اولياى خدا آنچنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آنچنان محو مشاهده ذات پاك او مىباشند كه غير او را به دست فراموشى مى سپردند، روشن است در غم و اندوه و ترس ووحشت حتما نياز به تصور فقدان و از دست دادن چيزى و يا مواجهه با دشمن و موجودخطرناكى دارد، كسى كه غير خدا در دل او نمى گنجد و به غير او نمى انديشد و جز او رادر روح خود پذيرا نمى شود، چگونه ممكن است غم و اندوه و ترس و وحشتى داشته باشد.
سپس او را به صفات جمال و جلالش ستودن و از مقام رحمت و علم بى پايانش مدد خواستن(وسعت كل شى ء رحمة و علما).