صدای درون داستانی

معنی کلمه صدای درون داستانی در فرهنگستان زبان و ادب

{diegetic sound, actual sound} [سینما و تلویزیون] صدایی که منشأ آن در تصویر (جهان داستان ) یا بر روی پرده دیده می شود

جملاتی از کاربرد کلمه صدای درون داستانی

پس از تظاهرات اعتراض‌آمیز مخالفان دولت، مخالفان دولت در ورزشگاه آزادی و در مسابقه بین تیم‌های استقلال و استیل آذین که با حضور هفتاد هزار تماشاگر برگزار شد، حضور یافتند. در حالی که قرار بود این بازی به‌طور زنده پخش شود به دلیل وجود عناصر و شعارهای سبز از سوی تماشاگران، عنوان شد که به دلیل مشکل فنی پخش مستقیم این بازی از شبکهٔ ۳ میسر نیست. با این حال بخش‌هایی از این بازی به صورت سیاه و سفید از شبکهٔ جام جم پخش می‌شد.[نیازمند منبع] در نهایت تلویزیون ایران مسابقه را با تأخیر یک ساعته، بدون صدای درون ورزشگاه، با یک دوربین تصویربرداری و با کیفیت پائین پخش کرد صدای شعارهای ضد دولتی در ورزشگاه از رادیو ورزش که بازی را به‌طور مستقیم پخش می‌کرد شنیده شد.
دوراس فیلمنامه خود را همانند یک دو نوازی تنظیم کرده‌است که در آن صدای زن و مرد روی تصویرها مدام در هم می‌دوند. غالباً بیننده نمی‌داند که آیا آنچه بر حاشیه صوتی فیلم می‌شنوند گفتگوی واقعی است، گفتگویی که خیال یکی از آدم‌ها می‌گذرد یا اظهار نظرهایی است که شخصیت‌ها به زبان می‌آورند. فیلم از رویدادهای جاری قصه به بخش‌های مستند می‌پرد، به فیلمهای مستندی بیشتر از «هیروشیما» و گاهی هم از جوانی بازیگر زن در فرانسه. هر چند تماشاگران در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، ساختارهای فلاش بکی دیده بودند اما «رنه» به این گونه رفت و برگشت‌های زمانی حالتی بی مقدمه و پاره‌پاره داد. در بسیاری از موارد، این فلاش بک‌ها با حالت مبهم جایی بین خاطره و تخیل باقی می‌ماند.در بخش دوم هیروشیما عشق من، مرد ژاپنی یک شب تمام زن فرانسوی را در شهر دنبال می‌کند. حالا صدای درونی او جای فلاش بک‌ها را می‌گیرد و دربارهٔ آنچه در زمان حال اتفاق می‌افتد، اظهار نظر می‌کند. اگر ضرباهنگ نیمه اول فیلم آن قدر تند است که بیننده را گیج می‌کند، نیمه دوم متهورانه همگام با آهنگ راه رفتن آنها، اکراه عصبی زن و انتظار بیمارگونه مرد، آهسته می‌شود. ریتم فیلم که به ما کمک می‌کند جزئیات حرکات آن‌ها را ببینیم، یادآور ماجرای آنتونیونی است.رویکرد «رنه» و «دوراس» نسبت به مسئله زمان، یکی از انقلابی‌ترین جنبه‌های فرمال فیلم است. به طوری که کار آن‌ها با شاهکار معروف مارسل پروست یعنی در جستجوی زمان از دست رفته مقایسه می‌گردد. زمان از منطق و بعدی چندگانه برخوردار می‌گردد و این رویکرد در رابطه‌ای مستقیم با محتوا و تم فیلم است که معنا می‌یابد.