صدا گرفتن

معنی کلمه صدا گرفتن در لغت نامه دهخدا

صدا گرفتن. [ ص َ / ص ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) آواز گرفتن. صدا از گلو بیرون نیامدن. بحح. بح. بحوح.

معنی کلمه صدا گرفتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) صدا از گلو بیرون نیامدن گرفتن آواز شخص .

جملاتی از کاربرد کلمه صدا گرفتن

همين كه ابن زياد حكم امارت كوفه را دريافت ، به سرعت راه آن ديار را پيش گرفت و براى سبقت گرفتن از امام حسين در رسيدن به كوفه بدون كمترين درنگى تا نزديكي هاى آن شهر تاخت . در آنجا براى آنكه به كوفيان وانمود كند كه امام حسين است ، لباسهاى خود را تغيير داد و لباس يمنى پوشيد و عمامه اى سياه بر سر گذاشت . اين نيرنگ ، مؤثّر واقع شد و مردم به استقبال او شتافتند در حالى كه بانگ ((زنده باد)) سر مى دادند. ابن زياد به شدت نگران شد، از ترس ‍ آنكه مبادا رازش آشكار شود و بهقتل برسد، بر سرعت خود افزود تا به دارالاماره رسيد. در آنجا درها را بسته ديد، در رابه صدا درآورد. نعمان از فراز ديوار آشكار شد و به گمان آنكه امام حسين پشت در است ،با ملايمت گفت