صدا نشستن

معنی کلمه صدا نشستن در لغت نامه دهخدا

صدا نشستن. [ ص َ / ص ِ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) آواز برنیامدن. خاموش شدن. ساکت گشتن :
بلبلم را بی وصال گل دماغ نغمه نیست
یار تا برخاست از مجلس ، صدای ما نشست.مخلص کاشی.

معنی کلمه صدا نشستن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) آواز برنیامدن خاموش شدن ساکت گردیدن .

جملاتی از کاربرد کلمه صدا نشستن

اين دو امر - آن طور كه در روايات آمده - از افضل اعمالند. امام حسين عليه السلام در آن روز با امر به صبر كردن و پند و اندرز نمودن و ملاطفت كردن ، سعى كرد مردان و زنان مؤمن را خوشحال كند؛ اما در باب ديدار از مؤ منان ، اين امر به عناوين مختلف براى امام محقق شد كه گاهى به شكل عيادت از بيماران و زخمى ها صورت پذيرفت . امام تنها به آمدن و نشستن در كنار آنها اكتفا نمى كرد، بلكه برخى از آنها به ويژه افراد غريب را مورد لطف و مرحمت خاص خويش قرار داد؛ چنانچه بر بالين آن برده سياه و غلام تركحاضر شد، اما عيادت يكى از آن ها كه همان فرزند عزيزش ‍ على اكبر باشد، براى امام ميسر نشد، زيرا به خاطر ادبى كه داشت و احترام به پدر، مانند ديگران امام را صدا نزداما وقتى امام وداع او را شنيد كه مى گويد: يا ابتا عليك منى السلام با اينكه مى دانست او را زنده در نمى يابد، به سوى فرزند آمد و با صداى بلند فرمود: پسرمتو را كشتند