صاعد و هابط

معنی کلمه صاعد و هابط در لغت نامه دهخدا

صاعد و هابط. [ ع ِ دُ ب ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به صاعد ( اصطلاح نجوم ) شود.

جملاتی از کاربرد کلمه صاعد و هابط

اصفهان با آن‌که تا سال ۶۳۳ ه‍.ق از حملهٔ مغول در امان باقی مانده بود. به‌علت دشمنی خانوادگی بین دو خاندان معروف صاعد و خجند، به ویرانی سوق داده شده بود. خاندان صاعد، حنفی بودند و خاندان خجند، مذهب شافعی داشتند. در ۶۳۳ ه‍.ق و در زمان فرمانروایی اوگتای خان، جانشین چنگیز، نزاع شافعی‌ها و حنفی‌ها بالا گرفت و با آن‌که تا آن تاریخ هنوز مغولان بر اصفهان مسلط نشده بودند، شافعیان با آن‌ها ساختند و قرار گذاشتند که دروازه‌های شهر را به روی ایشان بگشایند، به‌شرط آن‌که پس از ورود به شهر آنان حنفی‌ها را قتل‌عام نمایند. شهر مورد حملهٔ سپاه مغول واقع شد و مغولان پس از ورود به شهر از شافعی و حنفی همه را به‌طور مساوی قتل‌عام کردند و شهر را ویران ساختند. شاعر و قصیده‌سرای بزرگ اصفهان کمال‌الدین اسماعیل، دو سال بعد از این حمله در این شهر به‌دست مغولان به قتل رسید.
تاج دین صاعد و امین عالی است سر کتاب و افسر نظار
از بزرگیّ و شمایل چو بدو درنگری بتوان گفت که هم صاعد و هم مسعودست

آن كه در جلوت نصيحت مى كند و در خلوت آن كار ديگر مى كند، بوى بد گناه از جامه زهد فروشى او صاعد و ساطع است . البته امربه معروف وظيفه اى است عمومى و همگان مشمول پيام خاص اين آيه اند.