شوخ گیر
معنی کلمه شوخ گیر در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شوخ گیر
چون کمان آن شوخ ترک شد روز باشد گوشه گیر خانه خود برده کردم ترکش او پر ز تیر
بس که در یک جا ز شوخی ها نمی گیری قرار ساده باشد وادی امکان ز جای پای تو
شوخ کشتین گیر با من مشق پیچ و تاب کرد خانه من رفت و تنبان را کشید و خواب کرد
غمزه اش بین و دگر شوخی عبهر کم گوی خط سبزش نگر و سبزه ی بستان کم گیر
هنگامی که یکی از پاروزنان قایق استاب مجروح میشود پیپ به صورت موقت جایگزین او میگردد. در اولین وقفه، پیپ از قایق بیرون میپرد و باعث میشود که استاب و تاشتگو نهنگی که به زوبین دارند از دستشان برود. تاشتگو و دیگر خدمه از دست او عصبانی میشوند و استاب با شوخطبعی او را سرزنش میکند و حتی تصور بردگی را نیز پیش میکشد: «در خود آلاباما قیمت یک وال سی برابر توست». بار دیگر که نهنگ رویت شد پیپ بار دیگر به دریا پرید به تنهایی در آنجا گیر افتاد در حالیکه استاب و دیگر خدمه در حال کشیدن نهنگ زوبین زدهشده بودند. پس از نجات پیدا کردن پیپ از آن به بعد (حداقل نزد دیگر خدمه) به یک «احمق» و «دیوانه» بدل گشت. اما اسماعیل اعتقاد دارد که او یک تجربه عرفانی را از سر گذرانده: «بسیاری از دیوانگی مردان حس بهشت است». این تجربه برای پیپ حیاتی بود زیرا او به عنوان دیدهبان خدمت میکرد. به زعم اسماعیل «واقعهای بسیار ندبهآور بود و منجر بدان شد که برای جاشوان که گاه دیوانهوار خوش بودند و سرنوشتشان از پیش مقدر شده بود در بارهٔ هر دنبالهٔ متفرق و پراکنده که بر سر کشتی میآید پیشگویی زنده و همراه پدیدآورد». دیوانگی پیپ بسیار شاعرانه و فصیح است؛ او به یادآورندهٔ تام در شاه لیر است. بعدتر ایهب جانب پیپ را میگیرد و از او نگهداری میکند.