شمشادبوی. [ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) که بوی و عطر مرزنجوش دارد. شمشاد که امروز ما می شناسیم بوی ندارد؛ ولی مرزنجوش یکی از ریاحین است ،یعنی اسپرمها و معطر است که از اینجا می توان حدس زدکه شمشاد همانگونه که بعضی نوشته اند دو معنی دارد: شمشاد معروف و مرزنجوش. و در شعر زینبی نیز در مصراع دوم کلمه شمشاد باشد نه شمشار و اینکه شعرا موی خوبان را به شمشاد تشبیه می کنند از همین معنی مرزنگوش است شاید به تقلید عرب. ( یادداشت مؤلف ) : دِرْع بُش آتش جبین گنبدسُرین آهن کَتِف مُشک دم عنبرنفس گلبوی خوی شمشادبوی.منوچهری.
معنی کلمه شمشاد بوی در فرهنگ فارسی
که بوی و عطر مرزنجوش دارد
جملاتی از کاربرد کلمه شمشاد بوی
گل کافور رنگ مشک بویی بت شمشاد قد لاله رویی
جوشن شمشاد لاله بوی چه بندی صدره نسرین کامکار چه شوئی
کدامین عقده دل باز کرد از زلف مشکینش؟ که دیگر بوی خون از شانه شمشاد میآید
نوبهار آمد و از بوی خوش باد ربیع تهنیت باد به سرو و گل و شمشاد آمد
هزاران سرو و شمشاد و صنوبر سمن روی و سمن بوی و سمنبر
فراموشم نمیگردد سر زلف چو شمشادش که بوی غایب خویشم از آن شمشاد میآید
با رنگ لاله و قدّ شمشاد و بوی گل ای نوبهار حُسن، بهار که بودهای؟
گر نبردی ز سر گیسوی مشکین تو بوی محنت آن همه غم از چه کشیدی شمشاد
گر نه شمشاد گل اندام من از باغ گذشت چون صبا همدم بوی گل و شمشاد آمد