شعاع زیر بار پویا
معنی کلمه شعاع زیر بار پویا در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه شعاع زیر بار پویا
از برم دل را که زیر بار صد کوه غم است چشم فتان تو با قلاب مژگان میکشد
اگر دل زیر بار غم نباشد بیم رسوایی است سبکروحی خجل از کوه و صحرا میکند ما را
ای خر لرزان شده بر روی یخ در زیر بار پوز بردارد به بالا خر که یا رب آخری
هر کسی بر ناقه بهر تحفه باری می نهد بار من فاقه است و من زین تحفه هستم زیر بار
این کشور از هر طرف در حصر دشمنان خود بود و از نظر عددی در زمین، دریا و هوا دست پایین را داشت. به نظر میرسید آلمان یا میبایست در این سال پیروز جنگ میشد یا زیر بار ائتلاف ابرقدرتهای صنعتی که علیه آن صف کشیده بودند، به زیر کشیده میشد. در این وضعیت ظاهراً ناامید کننده، با الگوبرداری از پیشینه نظامی خود در ادوار گذشته، تنها گزینه باقی مانده برای آلمان حمله بود. پس مباحثات فراوان در سطوح بالای نظامی، اهداف راهبردی، اولویتهای عملیاتی و نحوه پیشبرد آنها در فرماندهی عالی آلمان تعریف شد. با توجه به فرسایش و تلفات وارد آمده به ورماخت در نبردهای قریب به یک سال گذشته، نیروی زمینی آلمان دیگر قادر به تهاجم راهبردی در تمامی طول جبهه شرقی نبود.
لغزانههای غیرقابل تغییر زیر بار دارای ساختمان سادهای بوده و برای جابجایی آن حتماً باید ترانسفورماتور توان را از زیر بار بیرون آورد و چرخه را باز نمود. جابجایی این نوع لغزانهها کمابیش با توجه به نیاز و هماهنگ با کاهش و افزایش بار در فصلهای گوناگون سال انجام میگیرد.
«در پزشکی قانونی، برای تحویل جسد عرفان، از پدر و عموهای او تعهد گرفتهاند که در مقابل این جنایت سکوت کنند. نیروهای امنیتی به ما فشار آوردند که عامل قتل عرفان را «منافقین» اعلام کنیم که البته ما زیر بار این فشار نرفتیم. بعد از این که نپذیرفتیم عامل قتل او را سازمان مجاهدین خلق معرفی کنیم، این بار پیشنهاد دادند که نام عرفان را به عنوان شهید جمهوری اسلامی ثبت کنند که باز این را هم قبول نکردیم.»
در هر حال بسطام هم مانند بهرام، در اثر جنگها یا دسیسههایی که ما از جزئیاتشان اطلاع نداریم، مغلوب و کشته شد. طبق افسانهٔ بهرام چوبین، گفته شده که گُردویَه یا گوُردیَگ خواهر بهرام، که بعد از برادر به ازدواج ویستهم درآمده بود، او را به قتل رساند (حدود ۵۹۶ م). گفتهاند گردویه بعدها به ازدواج خسرو درآمد؛ و از همینجا شاید بتوان حدس زد که خسرو در کشته شدن ویستهم دست داشته است. در هر حال با کشته شدن بسطام، خسرو از زیر بار منت این هر دو خویشاوند خود که او را به شاهی رسانده بودند و به همین جهت گویا پادشاه را تا حد زیادی مدیون خود میشمردند، آسوده شد. خسرو سبهر یشوع را به پاس خدمات معنویای که در ایام عسرت و سختی به شاهنشاه کرده بود، به جای یشوع یبه که در این هنگام درگذشته بود، به جاثلیقی منصوب کرد.
به نظر میرسد که از ابتدا تا پایان زندگی ابومسلم زیر بار غبار ابهامات قرار دارد.ابومسلم عبدالرحمان بن مسلم خراسانی به عنوان نماینده برای رهبری شورش برگزیده شد. از نظر التون دانیل تبار و ریشهٔ ابومسلم، به دلیل اینکه پیشینهٔ او با این دعوت همدست شد، مهم است و او به عنوان یکی از رهبران هواداران خراسان به این دعوت وارد شد. گزارش شده که بین سالهای ۱۲۷ه.ق (۷۴۴م) تا ۱۲۹ه.ق (۷۴۷م) ابراهیم ابومسلم را به خراسان فرستاده بود، پس میتوان نتیجه گرفت که قبل از انتصاب ابومسلم به رهبری، مقدمات این جنبشها، از رفت و آمدهای قبلی ابومسلم، نشأت گرفته بود؛ اما برخی از خراسانیان نیز این مطلب را قبول نداشتند و بر این عقیده بودند که ابراهیم باید یکی رااز خاندان خود برای دعوت میفرستاد؛ تا حدی که طبری میگوید که ابومسلم در سال ۱۲۸ ه.ق از خراسان به سوی ابراهیم برگشت تا او را از این مسئله آگاه سازد که مردم خراسان، به دلیل اینکه ابومسلم رهبر این دعوت است، فرمانبری نمیکنند.
همچو زیر بار خود کی میشدم زار و ضعیف بار عالم گر به دوش خویشتن میداشتم
فسان تیزی رفتار گشت سنگ رهش سبکروی که مرا دست زیر بار گذاشت
صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما کوه می دزدد کمر در زیر بار درد ما
اعدای تو زیر بار اِدبار هستند به مزد دیو مزدور
اجماع آکادمیک واحدی بر سر این مسئله که چه انگیزههایی باعث آغاز جنگ میشوند وجود ندارد. انگیزههای افرادی که دستور آغاز جنگ را میدهند میتواند با انگیزههای کسانی که به زیر بار آن میروند متفاوت باشد. برای مثال در جنگ پونیک سوم هدف رهبران روم از درگیری با کارتاژ شاید نابودی یک رقیب طغیانگر بود اما هدف سربازان، به احتمال زیاد، به دست آوردن پول بوده است. از آن جا که جنگ افراد زیادی را درگیر خود میکند، زندگی خاص خود را نیز به وجود میآورد زیرا افراد با انگیزههای مختلف برای پیشبرد آن در کنار هم جمع میشوند.
کاهلان را می کشد در زیر بار این سنگدل خواب سنگ ره نگردد رهرو چالاک را
گفته میشود در نهایت احمدشاه از شکایت صرف نظر کرد ولی ضیاءالواعظین به صلاحدید مستوفیالممالک (نخستوزیر وقت) حاضر شد تن به تبعیدی اعلامنشده به هندوستان بدهد. در راه هند وقتی به شیراز رسید، پافشاری سران عشایر باعث شد نظرش عوض شود و در سال ۱۳۰۲ به عنوان نماینده ایل قشقایی در دوره پنجم مجلس شورای ملی برگزیده شود و به تهران برود. در مجلس نیز به حمله به احمدشاه ادامه داد و با نقل نوشتههایی از روزنامههای آمریکایی و فرانسوی، او را متهم کرد که جواهرات سلطنتی را که به خزانه مملکت تعلق دارد به اروپا برده و فروختهاست. مدیرالملک جم وزیرمالیه وقت در مجلس تکذیب کرد که احمدشاه جواهراتی از خزانه مملکتی با خود برده باشد و گفت جواهراتی که او با خودش برده بیش از پانزده تا بیست هزار تومان ارزش ندارد. اگر جواهراتی فروخته متعلق به خودش است نه خزانه. هنگامی که نوبت به مراسم ادای سوگند رسید، ضیاءالواعظین روی آن بخش از سوگند که دربارهٔ وفاداری به شاه بود، خط کشید و امضا کرد. رئیس مجلس این سوگند را نپذیرفت و همهمه میان نمایندگان افتاد اما ضیاءالواعظین زیر بار پذیرش سوگند وفاداری به شاه نرفت.
در زیر بار غم دلم چون بختی مست آمده بختی چومست آیدکجا باک از گرانباری کند
سال ۱۳۶۲، زندان زنان، زندانیان دست به شورش میزنند، طاهره یوسفی رئیس جدید زندان، بین آنها میرود تا آرامشان کند و بالاخره هم با اعمال مقررات سختگیرانه اش زندانیان را وادار به آرامش و تسلیم میکند. طاهره یوسفی با یکی از زندانیان به نام میترا که مرتکب قتل ناپدری اش شده، درگیر میشود. میترا که در میان زندانیان نفوذ زیادی دارد زیر بار دستورهای طاهره یوسفی نمیرود و هر بار به بهانه ای مجازات میشود.