شش اندازی

معنی کلمه شش اندازی در لغت نامه دهخدا

شش اندازی. [ ش َ / ش ِ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل شش انداز؛ یعنی کسی که شش گوی مدور در هوا اندازد...

جملاتی از کاربرد کلمه شش اندازی

به من رند بده تا سر حاسد شکنم زاهدا سنگ که بره جام شراب اندازی
بامی که به یک لگد فرو خواهد شد آن به که لگد زنی فرو اندازی
از خیره‌سر دولت اخلاق نیاید راست آشوب چپ اندازی تا نقش نگین هستش
ابرو چون کمان سازی، تا تیر غم اندازی گر زخم خورم، باری، از تیر و کمان تو
مرا تا جان بود در تن ز پایت برندارم سر گر از دستم بری بیرون و از پایم در اندازی
نه آن کسی، که اگر پتک بر سرت کوبند قراضه‌ای بدر اندازی از دهان چو گاز
از دیده به دیده، ناوک اندازی هست از سینه به سینه، قاصد رازی هست
از سر پای اگرت هیچ بود دست رسی چاره ای ساز که بر من نظر اندازی
آن را که چو زیر کرد گویا غم تو چون زیر گسسته‌اش برون اندازی
هیچ تردیدی در این ادعا نبود و امپراتوری اسپانیا تا ۲۵۰ سال بعد از ادعای بالبوا در سواحل شمالی غربی آمریکای شمالی جستجویی نکرد و مستقر نشد. گرچه در اواخر قرن ۱۸ و با آشنایی امپراتوری روسیه و بریتانیا نسبت به آن مناطق به اندازه کافی در مورد ادعای مالکیت شمال غربی آرام دچار تردید شد و متوجه میزان دست اندازی روس‌ها و بریتانیایی‌ها به آن مناطق شد.
جنگ دوم، به سبب پیمان‌شکنی روس و دست اندازی به شهرها و سرزمین‌هایی که در قرارداد گلستان، نامی از آن‌ها برده نشده، شعله‌ور گردیده‌است. آن‌ها با مسلمانان سرزمین‌های اشغالی رفتار نامناسبی داشتند. عباس میرزا این وضعیت را به علمایی چون سید محمد مجاهد گزارش نمود که در مجموع نوعی رضایتمندی حکومت قاجار و علما در این جهاد دیده می‌شود.
مرا در بحر اندازی و گویی: زود بیرون شو شوم بیرون به قول تو ولیکن بیم جان دارم