شر فروختن
معنی کلمه شر فروختن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شر فروختن
این رسوایی در مه ۱۹۸۶ توسط پلیس ایتالیا و آرماندو کاربونه یکی از دوستان ایتالو آلودی (مربی ناپولی) آشکار شد. در این پرونده تعدادی از مربیان و بازیکنان فوتبال به فروختن نتیجه بازی پیش از برگزاری مسابقه متهم شدند.
نگرشهاى فراقومى حضرت على (ع ) به حدى بارز و گسترده است كه بديهى مى نمايدو چندان جاى بحث و چون و چرا باقى نمى گذارد، زيرا اساس اسلام نفى ارزشها ونگرشهاى قومى و قبيله اى و جايگزينى معيارهاى جديد به جاى آن بود. حضرت على (ع )نيز به طور مكرر مردم را به سبب توجه به ارزشها و حكومتهاى قومى و قبيله اى به بادانتقاد مى گيرد و به تبار خويش نازيدن و بزرگى فروختن آنها را تقبيح مى كند و آنرا روش جاهليت و زادگاه كينه مى داند.(164) در كانون توجه قرار دادن نوع انسانفارغ از قوم و قبيله و دين و مذهب ، محور سياستهاى حضرت على (ع ) راتشكيل مى داد. فقط در نامه آن حضرت به مالك اشتر، سى مورد جملاتى وجود دارد كهتمام انسانها از هر مليت ، نژاد، صنف و مذهب را در بر مى گيرد. ((ناس )) به معنى مردمدر نه مورد، ((رعيت )) به معنى شهروند در سيزده مورد، ((عامه )) به معنى همگان درسه مورد، ((كل امرى ء)) به معنى هر انسانى در دو مورد، ((عبادالله )) به معنىبندگان خدا در يك مورد و صريحتر از همه (( نظير لك فى الخلق )) به معنىهمنوع تو در خلقت در يك مورد در عهدنامه حضرت على (ع ) آمده است .(165)
در لغت نامه دهخدا آمده: غرر به معنی خطر، در هلاکت افتادن، چیزی که ظاهرش مشتری را گولزند و باطن آن مجهول باشد، و گفتهاند آن است که بدون تعهد وثقت باشد. ازهری گوید: بیع غرر شامل بیوع مجهوله است که خریدار و فروشنده به کنه آن پی نمیبرند، تا معلوم شود. از تاج العروس:بیع غرر یا بیع خطر، و آن مانند بیع ماهی در آب و مرغ در هواست، بیرجندی گوید: آنچه پایان و عاقبتش نامعلوم باشد آن را غرر نامند، و در مغرب گفتهاست که غرر خطری باشد که وجود و عدمش مشکوک است مانند فروختن ماهی در آب یا مرغ در هوا.
يعنى : به وراث مژده و خبر بده ، اين چشمه فقط وقف گرديده تا در آمد آن در راه تاءمينمعاش و مخارج زائران خانه كعبه و مسافران در راه خدا به مصرف برسد فروختن وبخشيدن و به ارث بردن آن جايز نيست . كسى كه آن را بفروشد يا ببخشد لعنت خدا وفرشتگان و همه انسانها بر او باد.(159)
4- رضاى الهى و بهشت ابدى را به دنياى زودگذر و پرآفت فروختن ، بدترين كاراست ، چرا كه همه ى دنيا و آنچه در آن است ، در برابر الطاف الهى به مؤ منان ، متاعقليل و ناچيز است . (اشتروا... ثمنا قليلا... ساء ما كانوا يعملون )
ششم - قيمت گذارى (از طرف هر زورمندى چون دولت و غيره ) براى اجناس مردم جايز نيست، و كسى حق ندارد مردم را از فروختن جنس خود به بيش از قيمتى كه او معين كرده منع كند.
بيچاره كسانى كه بايد دنبال طبيب و دارو و پرستارى مريضهاى خود باشند و همتحصيل نان كنند و بيچاره تر آنهايى كه به واسطه نداشتنپول ، محتاج فروختن اثاثيه و خانه خود به نازلترين قيمتها مى شدند و چند ماه مردمگرفتار اين بلاها بودند.
فداكارى بزرگ اميرمومنان (عليه السلام ) در ليله المبيت كه از هستى خودگذشت و به استقبال ضربه هاى شمشير مهاجمانچهل قبيله حجاز رفت ، بهترين نمونه فروختن جان براى رسيدن به رضوان و لقاى الهىبود و از اين رو آيه كريمه (و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله ...) (777)درباره او نازل شد. در اين داد و ستد، آن حضرت (عليه السلام ) جان شريف خود را بهبهاى لقاى مهر و رضوان الهى فروخت و چون اين فداكارى از بهترين عبادات حضرتبود كه خود درباره عباداتش مى فرمايد: ما عبدتك خوفا من نارك ولا طمعا فىجنتك لكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك (778) خداى سبحان نيز در تبيين آنهرگز سخنى از دسيابى به بهشت يا رهايى از آتش به ميان نياورد، بلكه هدف آن راابتغاء مرضات الله دانست .
مساءله 7 - فروختن دين به دين جائز نيست و اين در موردى كه هر دو دين داراى مدتندبنابر اقوى است هرچند مدت آن دين ها سرآمده باشد و در غيراين مورد بنابر احتياط است ،و فروختن دين به دين چنين است كه قبل از اين معامله هم كالا دين است و هم بهاء،مثل اينكه شخصى از زيد يك وزنه گندم طلب دارد و زيد هم يك وزنه جو از او طلب دارد واو جو خود را به گندم مى فروشد و يا شخصى از شخصى ديگر گندم طلب دارد و او هماز وى گندمى ديگر و بخواهد گندم خود را درمقابل گندمى كه او از وى مى خواهد بفروشد و يا زيد مثلا گندمى را از عمرو طلب دارد وبكر هم گندمى از خالد طلب دارد آن گاه زيد بخواهد گندم خود را درمقابل گندم بكر به وى بفروشد (در نتيجه زيد گندم بكر را از خالدتحويل بگيرد و بكر گندم زيد را از عمرو).و اما اگر هر دو عوضقبل از بيع دين نباشد هرچند كه يكى از آن دو و يا هر دو بعد از بيع و بخاطر بيع دينشود مثلا گندمى را كه در ذمه شخصى ديگر دارد بهمان شخص نسية و در ذمه او بفروشدشقوق بسيارى دارد كه بيانش در وسع اين مختصر نيست .
انگشتر طلا براى مردان حرام و براى زنان جايز است ، قهرا نظر حضرت به مردان بودهاست ، سگى كه ولگرد (هراش ) است فروختن آن حرام ولى سگ شكار و گله كه تربيتشده است مانعى ندارد.