شب پیمایی
معنی کلمه شب پیمایی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه شب پیمایی
همه مدهوش جام مهر و وفا همه در جوش باده پیمایی
ای سرو که سر بر آسمان می سایی وز قدّ بلند لاف می پیمایی
بعد ازان دید که نابینایی راه چشمه به عصا پیمایی
زعالم ملکوت به ملک می آرند برای بادیه گردی و باد پیمایی
نزاریا دمِ نایِ جهان مخور مِی خور روا مدار که با باده باد پیمایی
دومکان بسیار سر سبز و با طبیعت فوقالعاده در دل جنگل که در تابستان بومیان با کوه پیمایی در این مکان اتراق میکنند.
حللِ خلدِ برین در برِ ما پوشانی قدحِ ماءِ مَعین بر سرِ ما پیمایی
کنم بی شکرین لعل تو گر پیمانه پیمایی رگ تلخی زبان مار گردد در می نابم
گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز وقت آن نیستکه مهتاب بهگز پیمایی
برآب تکیه مکن، ورنه بیهده چو حباب برآب نقش نگاری و باد پیمایی
گر می دو هزار رطل بر پیمایی تا می نخوری نباشدت شیدایی