شادمان شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خوشحال شدن. شاد شدن. ابتهاج : بنظم آرم این نامه را گفت من ازو شادمان شد دل انجمن.فردوسی.شود شادمان دل ز دیدارشان ببینم روانهای بیدارشان.فردوسی.دلم شادمان شد به تیمار اوی بر آنم که هرگز نبینمش روی.فردوسی.هر کس نگه کند به بد و نیک خویشتن آنجا یکی غمین و یکی شادمان شود.سعدی.
معنی کلمه شادمان شدن در فرهنگ فارسی
خوشحال شدن شاد شدن
جملاتی از کاربرد کلمه شادمان شدن
وزان شادمانی به فرزند اوی شدن شاد وخرم به پیوند اوی
دیگر تمام شهر به تصرف مردم درآمده بود خبرهایی که از رادیو تهران پخش شد به آخرین مقاومتها پایان بخشید و همه مردم حتی خانوادههایی که در غم و اندوه کشته شدن عزیزان خود عزادار بودند، پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم را جشن گرفته به شادمانی و پایکوبی پرداختند.
ساعاتی پس از قطعی شدن قهرمانی تيم سپاهان، بسياری از چراغهای سطح شهر اصفهان روشن و ماشينها و اتوبوسهای شهری با روشن كردن چراغها و بوقزدن در سطح شهر به شادمانی پرداختند. علاقهمندان در نقاط مختلف شهر (چهارراه تختی، چهارراه نظر، دروازه تهران و ...) تجمع و به طرف مركز شهر حركت كردند. مراسم نورافشاني به مناسبت پيروزي سپاهان، در دو نقطه از شهر برگزار شد. مردم شهر راآذينبندی کردند. گروههای مختلف هواداران و جوانان ورزشدوست اصفهان با شعارهای «سپاهان دوستت داريم» و پلاكاردهايی با عنوان «سپاهان قهرمانيت مبارك» به ابراز احساسات پرداختند.
در تاریخ ۴ اسفند ۱۱۱۷، سپاه ایران اردوگاه را نابود نمودند و وارد دره بین رودهای علیمردان و جمنا شدند. نادر شاه که در قسمت شمال روستای کنجپورا اردو زده بود، بر اسبش نشست تا موقعیت دشمن را بازرسی نماید. نادر بعد از برگشتن به اردوگاه، کل افسران ارتش را برای سخنرانی احضار کرد. بعد از سخرانی در همان روز، خبر به نادر رسید که گروه بزرگی از گورکانی ها از راه پانی پت به قصد اضافه شدن به سپاه محمدشاه در حرکتند. فرماندهی این گروه را سعادت خان، زمامدار بلندپایه امپراتوری گورکانی بر ععده داشت. نادر با استفاده از راه و روش سعادت خان برای فریب دادن ارتش اصلی مغول از رودخانه علیمردان و به دره قبل از روستای کنجپورا، که در آن قصد داشت از موقعیتی مفید به نبرد بپردازد، نقشه ای را طراحی نمود. سعادت خان که زمان ها منتظر آن نقشه بود با شادی بسیار وارد اردوگاه مغول گردید. سعادت خان که مدتها منتظر بود شادمان وارد اردوگاه گورکانی شد. با این حال، بخش عمده ستون او (حدود بیست یا سی هزار سرباز) هنوز در راه بودند.
بخواهد شدن بخت زین دودمان نماند درین تخمه کس شادمان
در این حمله ابومهدی المهندس از فرماندهان گروه شبهنظامی عراقی حشد شعبی بههمراه ۹ تن دیگر نیز کشته شدند. وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا اعلام کرد که دستور این حملهٔ هوایی را دونالد ترامپ، رئیسجمهوری و فرماندهٔ کل قوای این کشور صادر کرده است.ساعاتی پس از انتشار خبر مرگ سلیمانی، گروهی از شهروندان عراقی در خیابانهای بغداد و اپوزیسیون سوریه در ادلب به شادمانی و پخش شیرینی پرداختند. همچنین کشته شدن سلیمانی، واکنشهای زیادی از سوی سازمانها، دولتها و اشخاص در پی داشت.
حسين عليه السلام در هر منزلگاه ، ميان مكّه و كربلا آن پيامبر بزرگ را يادمى كرد و به ويژه هديه داده شدن سر مقدّسش را، خاطرنشان مى ساخت و اگر نيك بينديشيم اين سختترين مصائب به نظر مى رسد، چرا كه شنيدن شماتت دشمن از دور بزرگترين مصيبت است و ديدن دشمن سفّاك بدون توانايى و امكانات انتقام عادلانه از او، از آن هم سهمگينتر است . امّا نگريستن بر دشمن و ديدن سر بريده دوست در برابر او وتحمّل شرارت و اهانت او، همانگونه كه در مورد حسين عليه السلام اتفاق افتاد، سخت غيرقابل تحمّل است . اين جنايت بر پيامبر گرامى آنقدر گران آمد كه بر هر كس كه باديدن سر مقدّس حسين عليه السلام در بارگاه ستم اموى ، شادمان گردد نفرين كرد.(1243)
جامى از آبگينه پر آب كرده ، پيش او آوردند. هرمزان آن را گرفت و همچنان در دست خودنگه داشت و لب به آن نمى گذاشت . عمر گفت : با خدا پيمان بسته ام كه تا اين آب رانخورى تو را نكشم . در اين هنگام هرمزان جام را بر زمين زد و شكست و آب بر زمين ريخت ،عمر از حيله او تعجب نمود. رو به على (ع ) كرد و گفت : اكنون چه بايد كرد؟ على (ع )فرمود: چون قتل او را مشروط به نوشيدن آن آب (ريخته شده ) كردى و پيمان بستى ،ديگر او را نمى توانى بكشى اما بر او جزيه و ماليات مقرر دار. هرمزان گفت : جزيه قبول نمى كنم اينك با خاطرى آسوده بى خوف از هلاك شدن مسلمان مى شوم ، شهادت گفتو مسلمان شد. عمر شادمان گرديد، او را در پهلوى خود نشاند، برايش خانه اى در مدينه تعيين نمود و در هر سال ده هزار درهم حقوق براى او معين كرد.(103)
ابن كثير و ديگران آورده اند آنگاه كه ابن زياد حسين (ع ) و يارانش را به شهادت رسانيد و سرهاى بريده ايشان را به دربار يزيد فرستاد، يزيد ابتدا به كشته شدن ايشان شادمان گرديد و ابن زياد را به خود نزديك ساخت و او را سخت گرامى داشت . اما ديرى نپاييد كه پشيمان شد و گفت : فرزند زياد با كشتن حسين مرا در مورد خشم و نفرت مسلمانان قرار داد و تخم كينه و دشمنى مرا در دلهاى ايشان بكاشت ؛ به گونه اى كه نيكوكار و گنهكار مرا به ديده خشم و نفرت مى نگرد. (274)