سیاستگر خوش نشین
جملاتی از کاربرد کلمه سیاستگر خوش نشین
به عهد دولت او خوش نشین که فتنه و جور چو کبک و تیهو عدلش چو باز و شاهین است
حضورِ حریفان بس خوش نشین به تخصیص صدراخص فخرِدین
شغل اصلی مردم روستا کشاورزی بوده و از کشاورزان قدیمی دارای حق نسق که به رعیت معرف هستند و در سال 1342 و طی اصلاحات ارضی صاحب زمین شده و نیز کشاورزانی که بعد از انقلاب و در هیاتهای هفت نفره تحت عنوان خوش نشین زمیندار شدند تشکیل یافته است.
بنا بر برخی جمع بندی ها در برنامه اصلاحات ارضی حدود یک میلیون خانوار خوشنشین نادیده گرفته شدند. به تعبیری این خوش نشینها در برنامه توسعه گنجانده نشدند و به عنوان پارازیتهایی قلمداد می شدند که باید به نوعی رانده میشدند، بنا به متون کمونیستی دوره اصلاحات ارضی، ساخت طبقاتی روستاها تثبیت شد و فقط رأس آن از مالک به دولت تغییر یافت.
آفاق همراه دانیال پسرش و سارا دخترش از سفر برمیگردند. دلهره از زمانی شروع میشود که اردشیر همسر آفاق که قرار بوده به استقبال آنها بیاید نیامده است. آنها به ناچار با تاکسی به خانه میروند اما متوجه میشوند که اردشیر خانه را فروخته است. صدری دوستش هم از محل اردشیر اظهار بیاطلاعی میکند. آرام آرام مفقود شدن اردشیر برای خانوادهاش ماجراهایی میآفریند که اتفاقات سریال خوش نشینها را رقم میزند.
دور گردی بیش می سازد به من خوش نشین بزم حالم کرده اند
هر نفس دولت طلبکار مقام دیگرست این همای خوش نشین هر دم به بام دیگرست
در دل کشتی که هست آن لنگر موسی وخضر با حریفی خوش نشین بنشین به شادی بگذران
در دامن برگ پا شکسته است داغ دل لاله خوش نشین نیست
تو با دل خوش نشین که ما را جز ترک دیار خوش نباشد
ندیده گلشن روحانیان چه می دانی که در سفال فلک، خوش نشین چو ریحانیم
حسن اگر در دیده چون نازت دهد جا پا منه خوش نشین نالههای زار چون آهنگ باش
من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم چون نسیم خوش نشین هردم زمینی خوش کنم