سوی پا دیدن

معنی کلمه سوی پا دیدن در لغت نامه دهخدا

سوی پا دیدن. [ ی ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شرمنده و خجل شدن. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ). در حالت انفعال و خجالت می بودن. ( آنندراج ).

معنی کلمه سوی پا دیدن در فرهنگ فارسی

کنایه از شرمنده و خجل شدن در حالت انفعال و خجالت می بودن

جملاتی از کاربرد کلمه سوی پا دیدن

قذافی در ۲۸ مهر۱۳۹۰ و پس از ماه‌ها درگیری و فرار از دست شورشیان و انقلابیون لیبی در شهر محل زادگاه خود سرت اسیر شد و اندکی بعد به‌دست انقلابیون کشته شد. بنا به گزارش‌ها قذافی پس از بیرون آمدن از «سوراخ»، در حالی که از سوی پا و کمر زخمی شده بود، خود را به نیروهای انقلابی تسلیم کرد. پس از آن در حالی که قذافی تکرار می‌کرد «چه شده؟ چه شده؟ چه خبر است، به من شلیک نکنید» انقلابیون او را پشت یک وانت سوار کردند تا به شهر مصراته منتقل شود.
تا پشت پا زنی تو سران فضول را ایام ازین جهت سرت آورد سوی پا
چنان کرد تعظیم نزد پدر رسانید آنگه سوی پای سر
پس نگاهی سوی پای افزارش کرد و شد رنجه از آن دیدارش
خامش که بس مُستَعجِلَم، رفتم سوی پای علم کاغذ بنه بشکن قلم، ساقی درآمد الصلا
همه عیب از من آمد که ز من چنین فن آمد که به قصد کزدمی را سوی پای خود کشیدم