سوز و بریز

معنی کلمه سوز و بریز در لغت نامه دهخدا

سوز و بریز. [ زُ ب ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) در تداول عوام ، شکایتی با ناله وگفتارهای دلسوز. با ادب و آهسته پیوسته بر مصیبتی گریستن و حکایت وقوع آن کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه سوز و بریز در فرهنگ فارسی

تداول عامیانه شکایتی با ناله و گفتارهای دلسوز با ادب و آهسته پیوسته بر مصیبتی گریستن و حکایت وقوع آن کردن

جملاتی از کاربرد کلمه سوز و بریز

سلام بر او كه به ظاهر در ظهر گرم و سوزان عاشورا در اوج تنهايى و غربت بربال آرامش ، وقار، شهامت و اخلاص ، در قربانگاه عشق پيشانى به سجده نهاد و چشمفروبست و لب بر لب نهاد و با نيايش شورانگيز و وصف ناپذير از همه پديده هابريد و به آفريدگار آنها كه عشق همواره اش بود، پيوست ؛ امّا طنين نداى توحيدگرايانه ، حق طلبانه ، غيرتمندانه ، ستم سوز و ظلمت ستيزش ، همواره الهام بخشعصرها و نسلهاست .
184 دنيا زنى است عشوه گر و دلستان حبيبم ! حسنا! دنيا به مثل زنى زيبا و آراسته است ، از مكر زنان اگر آگاهى ، از مكردنيا ايمن باشد! با مردم باش و بى مردم باش ، نه مى شود با مردم بود، نه مى توانبى مردم . خداى نور حضرت دهاد و سوز و شورت را افزون كناد كه از اين بنده شرمندهدستور نماز شب خواستى . (192)
منظره اى پر سوز و گداز بود. زن ها همه گريستند و امام نيز با آنها گريست . (50)
زین جهان بیرون نشد تا چشم او او را ندید سر چو شیر عود سوز و تن چو پیل پرنیان
نسبتی میداشت با من شمع در سوز و گداز گر دل بریان و چشم اشکباری داشتی
اگر شور و شوق و سوز و گداز قلب زنده اى را مى شكافت بى ترديد قلب من تاكنونشكافته شده بود.
هانيه در حالى كه هرچه فرياد داشت بر سر دشمن مى كشيد، بى تابانه خود را بربالين پيكر بى دست و سر وهب رسانيد آنچنان با سوز و گداز حماسه انگيز سخن مىگفت و اشك مى ريخت كه دشمن را متزلزل كرد و به وهب گفت : (هينا لك الجنة ؛ بهشت برتو گوارا باد.)
سوز و مستی را مجو از تاک شان عصر دیگر نیست در افلاک شان
حرف او چاویده و بی سوز و درد مرد خوانند اهل درد او را نه مرد
ابوهارون گويد: نزد امام صادق عليه السلام رفتم حضرت فرمود: اى ابا هارون ،برايم (از مصيبت ) حسين بخوان ، من شروع كردم شعرى خواندن حضرت فرمودند:همچنانكه خودتان مى خوانيد، همچنانكه در سر قبر او مى خوانيد، (معلوم مى شود كه درزمان امام صادق عليه السلام مجالس روضه آنهم با شور وحال رائج بوده است ) يعنى با سوز و حال بخوان ، من هم شروع كردم بخواندن
حرف او بی سوز و چشمش بی نمی از سرور آرزو نامحرمی
عاشقان حضرت او را نیازی دیگر است عشق او را آتش و سوز و گدازی دیگر است
در هوای ماه رخسار تو شبها تا بروز همچو شمع استاده ام از گریه و سوز و گداز
در حیرتم که از دل ریشم اثر نماند وین سوز و بی قراری دل برقرار ماند
آمده با سوز و هزاران نیاز بر طمع لطف و مکافات من
مفضل بن عمر (يكى از شاگردان معروف امام صادق (ع ) مى گويد: ما چند نفر بوديم ،به در خانه امام صادق (ع ) آمديم و مى خواستيم اجازه ورود به حضورش بگيريم ،شنيديم آن حضرت (با سوز و گداز خاصى ) سخنى مى گويد كه عربى نبود وخيال كرديم كه به زبان (سريانى ) سخن مى گويد، و شنيديم كه گريه مى كند،ما نيز از گريه او گريستيم ، آنگاه غلامش ‍ نزد ما آمد و اجازه ورود داد، ما به حضور امامصادق (ع ) رسيديم ، من عرض كردم :(خداوند كارت را سامان بخشد، ما به در خانه شماآمديم ، شنيديم به زبان عربى كه به گمانمان سريانى بود سخن مى گفتى ، سپسگريه كردى و ما هم از گريه شما گريستيم ).
از جانبِ دوست سرزد این سوز و گداز تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت
از اين آيه معلوم مى شود در مجلس مشورتى در هر رده اى كه هستند بايد نسبت به اقامهنماز حساس باشند. اگر مشورت مهم است نماز مهم تر است . اگر براى شركت در مجلسشورا و انتخابات ، اين همه بودجه و سرمايه گذارى صرف پر كردن صندوق هاى راءىمى شود بايد براى پر كردن مسجد هم كمى سوز و تلاش باشد.