سهروردی یحیی بن حبش

معنی کلمه سهروردی یحیی بن حبش در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی، معروف به «شیخ اشراق»، از برجسته ترین چهره های حکمت اسلامی و فرهنگ ایران زمین و گوهری تابناک در میان همه فرزانگان عالم است.
وی در سال 549ق، در قریه ی سهرورد زنجان دیده به جهان گشود. در مراغه نزد مجد الدین جیلی به تحصیل پرداخت و اصول فقه را آموخت. در همین شهر و در محضر همین استاد، با فخر رازی همدرس بود.
وی برای تکمیل تحصیلات و معلومات خود از مراغه، راهی اصفهان شد و در این شهر با افکار و آرای شیخ الرئیس (ابن سینا) که در آن زمان در کمال شهرت بود، آشنایی کامل یافت.
وی در بیان مسائل، بی باک بود و صراحت لهجه او گاهی به فاش شدن اسرار سیر و سلوک و رموز عرفان منجر می شد. سرانجام، فقهای قشری عامه که تنها به ظواهر شریعت توجه داشتند، علیه او شوریدند و سخنانش را خلاف اصول دین پنداشتند؛ تا جایی که «ملک ظاهر» را به قتل او تشویق کردند. ملک که در باطن به شیخ ارادت می ورزید، به خواسته فقها وقعی ننهاد و از قتل او ابا کرد. فقها هم بیکار ننشستند و شکوائیه ها نزد «صلاح الدین ایوبی» فرستادند و انجام این کار را از او خواستند.
صلاح الدین، به ملک ظاهر نامه ای نوشت و به بهانه برخی ملاحظات سیاسی، دستور قتل او را داد. فقها هم به اصرار خود ادامه دادند؛ تا سرانجام، ملک ظاهر، برخلاف میل باطنی خود، وی را در حلب زندانی کرد. ایشان در زندان در سن 36 یا 38 سالگی، در سال 587، به نحو مرموزی بدرود حیات گفت.
اکثر تذکره نویسان اسلامی، توجه زیادی به دقایق حیات وی نداشته و حتی برخی او را با اعضای خانواده معروف سهروردی که از بزرگان عرفان و تصوف بوده اند، اشتباه کرده اند.

جملاتی از کاربرد کلمه سهروردی یحیی بن حبش

یحیی بن معاذ را پرسیدند: کدام محبت حقیقی است؟ گفت: آن که با احسان افزون نشود و با جفا اندک نگردد.
یحیی بن مُعاذ گوید، رضی اللّه عنه: «عَلامَةُ الفَقْرِ خوفُ الْفَقْرِ.»
در این میان، ظلم محمد بن عبدالله نیز بر مشکلات قبلی اهالی طبرستان افزود. محمد بن عبدالله پس از قیام یحیی بن عمر طالبی به همراه زیدیان در کوفه در سال ۲۵۰ ه‍.ق/ ۸۶۴ م، اقدام به اعزام سپاهیانی برای سرکوب آنان کرد و در این راه با قتل سرکردهٔ آنان به پیروزی دست یافت. این اقدام محمد موجبات رضایت خلیفه را فراهم آورد و در همین راستا خلیفه اقدام به بخشش برخی از زمین‌های خویش در منطقهٔ کلار و چالوس در نزدیکی دیلم به محمد کرد. محمد نیز کاتب خویش، جابر بن هارون، را که در آیین مسیحی و در رفتار سختگیر بود، بدان سامان گسیل کرد. این شخص با وصول به طبرستان از مسیر انصاف دور شد و بنای تصرف بیشه‌زار و مزارع مردم را تحت عنوان اقطاع محمد بن عبدالله گذاشت که منش مذکور خشم مردم طبرستان را به دنبال داشت و فشار نایبان خاندان طاهری بغداد و خراسان بر مردم نیز غیرقابل تحمل شد. گاهی شخص مذکور، سه بار در سال اقدام به دریافت مالیات از مردم تحت عناوین مختلف همچون مالیات محمد بن اوس، مالیات پسرش و مالیات کاتب و وزیر زرتشتی خویش می‌کرد.
یحیی بن عمر که در کوفه قیام کرده‌بود، فعالیت‌هایی هر چند غیرمستقیم، در گیلان داشت و یاران او پس از سرکوب قیامش، به طبرستان، ری و دیلم پناهنده شدند.