سنگ راه شدن. [ س َ گ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از مانعشدن و منع کردن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). مزاحم و مانع و انگل شدن. ( ناظم الاطباء ). عائق. مانع وصول بمطلوب شدن. ( یادداشت مؤلف ) : هر رهی کآن گرفتم اندر پیش گشت فرسنگ و سنگ راهم شد.ابن یمین ( از انجمن آرا ).
معنی کلمه سنگ راه شدن در فرهنگ فارسی
کنایه از مانع شدن و منع کردن مزاحم و مانع و انگل شدن .
جملاتی از کاربرد کلمه سنگ راه شدن
بلایی نیست چون دل واپسی جانهای روشن را که میگردد گره در رشته سنگ راه، سوزن را
سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را هرکه چون بیدل طواف گوشهٔ دلها کند
راحت منزل بود بر رهنوردان سنگ راه می کند آب گوارا را گران استادگی
ما در رکاب جذبه توفیق می رویم رطل گران چگونه شود سنگ راه ما؟
چـهـره هـاى كـريه و ددمنشانه به صورت خلقى و اسلامى ؟ چه بسا اگر اين شهادت هاىدلخـراش واقـع نـمـى شـد، آنـان بـا هـمـان خوى شيطانى و با ظاهرى فريبنده در صحنهبـازى هـاى سـيـاسـى بـاقـى مـى مـانـدنـد و بـى امان ضربه هاى خويش را به انقلاب وفرزندان راستين آن وارد مى كردند و براى اسلام و مسلمانان مظلوم سنگ راه مى شدند و باضـربـه نـهـائى آمـريـكـا و ديـگـر ابـرقـدرت هـا جـمـهـورى را شـكـسـت مـى دادنـد يـالااقل پيروزى را به عقب رانده و راه را طولانى مى كردند، ولى اين فاجعه غمناك و شهادتهاى پى در پى به پيروزى اسلام انقلابى سرعت بخشيد.
اکنون که سنگ راه تو نرخ گهر گرفت شد اینچنین به خاک برابر طلای من
دلم ز سختی ره ناله میکند چو جرس که سنگ راه طلب گشته است مطلبها
بیم گمراهی ز وصل کعبه سنگ راه ماست گرچه چون زنجیر نقش پا به هم پیوسته است
به این شوقی که من در کعبه مقصود رو دارم دلی از سنگ می باید که گردد سنگ راه من
خودبینی از حیات ابد سنگ راه توست از آب خضر، آینه سد سکندرست
شکست خاطر اطفال سنگ راه میگردد وگرنه راه صحرای جنون دیوانه میداند