سنگ در موزه افتادن. [ س َ دَ م َ / مو زَ / زِ اُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از اقامت کردن. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ). کنایه از حرکت بازماندن. ( آنندراج ). ترک نمودن سفر. ( برهان ). ترک سفر کردن. ( از فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). رجوع به سنگ شود. || اضطراب. بی قراری. ( فرهنگ رشیدی ). بی آرام. بی قراری. ( غیاث ). مزاحمت. بی قراری. ( برهان ) : کله آنگه نهی که درفتدت سنگ در موزه کیک در شلوار.سنایی.
جملاتی از کاربرد کلمه سنگ در موزه اف
کی شکایت از دل بی رحم دلبر داشتم؟ گر چو او من هم دلی از سنگ در بر داشتم
در بر سیمین دل چون سنگ بیرون آمدی سنگ در هنگامه سیمینبران انداختی