سنگ در دهان انداختن. [ س َ دَ دَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) خاموش بودن. ( غیاث ). مرادف از زبان افتادن و خاموش بودن. ( آنندراج ) : بنفشه پیش خطت قفل بر زبان انداخت گهر ز شرم لبت سنگ در دهان انداخت.میرزا صائب ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه سنگ در دهان ان
سنگ در دامن نهندم تا در اندازم بخلق ریسمان خویش را با دست من تابیدهاند
دشمن خود گر نهای، ما را به خود دشمن مکن در بغل چون شیشه داری، سنگ در دامن مکن
ندید هیچ کسی سنگ در میانهٔ سیم چرا تو سنگْ دلی ای نگار و سیم تنی
چون تجلی کرد بر سیمای جان سینای عشق آن بت سنگین آزر سنگ در آزر گرفت
سنگین دلت گرفته دلم تنگ در بغل آورده تنگ شیشه من سنگ در بغل
ز تفش سنگ در خروش آید آهن از تاب او به جوش آید
روزی جمعی پیش رفتند و او در بندبود گفت: شما کیستید گفتند دوستان تو سنگ در ایشان انداختن گرفت همه بگریختند او گفت: ای دروغ زنان دوستان به سنگی چند از دوست خود میگریزند معلوم شد که دوست خودید نه دوست من.
آزمایشهای بسیاری بر روی مکانیسم شکست سنگ در آزمایشگاه انجام شدهاست، اما این آزمایشها ممکن است نیازهای گوناگونی از شکلگیری و پیکربندی نمونه و طرح بارگذاری داشته باشند. آنها دو عامل مهم کنترلکننده رفتار ریزترکها مانند توسعه و گسترش آنها هستند.
ناگاه امام حسن عسكرى (ع ) به من رو كرد و فرمود: (درست فكر مى كنى اى ابو هاشم ،كه بايد توجه دقيق داشت ، بدان كه شرك (ريا) در ميان مردم ، ناپيداتر از راه رفتنمورچه روى سنگ در شب تاريك ، و راه رفتن مورچه بر صفحه سياه است ). (150)
همچنین اگر سنگ در پیشابراه مردان گیر میکرد و با هیچ روش بیرون نمیآمد، به گفته خودش به آهن مشغول میشدند و با تیغ و برش جراحی سنگ را درمیآوردند.
زهی سرخ رویی خسرو که خوش خوی به سنگ در میکده زد فراشم
امید را وجل افکنده سنگ در موزه وقاد را اجل آکنده کیک در شلوار
ز ناز تا بتوان سنگ در ترازو نه که عشق حسن تو را برد و برتر ازو زد
این سنگ در مهر ۱۳۸۴ با بیدقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفیدرنگ دیگری که سعی شدهبود با سنگ قبلی شباهت داشتهباشد تعویض شد.