سنگ بر دل نهادن. [ س َ ب َ دِ ن َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از حوصله و صبر کردن. سنگینی بر دل تحمل کردن : چو برگشت از من آن معشوق ممشوق نهادم صابری را سنگ بر دل.منوچهری.هر که دل بر چون تو دلداری نهد سنگ بر دل بی تو بسیاری نهد.انوری.
جملاتی از کاربرد کلمه سنگ بر دل نهاد
به یاد لب نان گندم گدا زدی سنگ بر سینه چون آسیا
امام سپس اضافه فرموده كه اين قوم با خود سنگى داشتند كه وقتى پياده مى شدندموسى (عليه السلام ) عصاى خود را به آن سنگ مى كوبيد، و دوازده چشمه از آن روان مىشد، تا هر سبطى از يكى از آن دوازده نهر آب بنوشند، و چون مى خواستند كوچ كنند آبهادوباره به درون سنگ بر مى گشت ، و سنگ را بر گرده مركبى سوار مى كردند (تا آخرروايت ).
فصل ششم– در این فصل آلاحمد سرانجام واقعیت عقیمبودنش را میپذیرد و سرخورده از راههایی که رفته، با مادر و خواهرش به قبرستان میرود. در آنجا با پدر درگذشتهاش گفتگو میکند و به او میگوید «من سنگ قبر تو نیستم.» در پایان بر سر قبر یکی از بستگان درگذشتهاش «عمقزی»، اعتراف میکند از اینکه آخرین سنگ بر گور درگذشتگان خودش است، خشنود است.
گذاشتن سنگ بر روی طلا یا نقره (یا فلزات مناسب دیگر) به چهار روش صورت میپذیرد.
مثلا در مورد قوم لوط كه هرگز به پيامبرشان ايمان نياوردند ميخوانيم : و امطرنا عليهممـطـرا فـانـظـر كـيـف كان عاقبة المجرمين : (ما بارانى از سنگ بر آنها فرستاديم ، ببينپايان كار مجرمان به كجا رسيد)؟ (اعراف - 84).
در غرب محل تجمع سنگها غاری قرار دارد که ساکنان محلی آن را «قارا کُهول» نام نهادهاند. روبروی آن چند تخته سنگ بر روی هم گذاشته شدهاند.
کو نداند نقص بر آلت نهد سنگ بر گل زن تو آتش کی جهد
چهار تکه سنگ مستطیلی بزرگ با محور شرقی-غربی سقف را میپوشانند، هرکدام از این سنگها ۷٫۳۰ متر طول دارند و با بستهای دم چلچلهای بهم دوخته شدهاند و طرز تراش آنها شکل هرم کوتاهی را به بنا بخشیده است. در بَرهم نهادن سنگهای بنا از شیوهٔ همترازسازی استفاده کردهاند ولی در ردهبندی سنگها نظم دقیقی رعایت نشده و در برخی جاها ۲۰ رده و در برخی از قسمتهای دیگر ۲۲ رده سنگ بر روی هم نهاده تا به سقف رسیدهاند.
نرم می گردد به آتش آهن ای دلبر مگر آتش آن دل همانا سنگ بر آهن زده
صاحب مجمع البيان سپس ادامه مى دهد تا مى رسد به اينجا كه : در همان لحظه اى كهآفتاب داشت طلوع مى كرد، طيور ابابيل نيز از كرانه افق نمودار شدند در حالى كه سنگريزه هايى با خود داشتند و شروع كردند آن سنگها را بر سر لشكريان ابرهه افكندن ،و هر يك از آن مرغان يك سنگ بر منقار داشت و دوتا به دو چنگالش ، همينكه آن يكىسنگهاى خود را مى انداخت و مى رفت يكى ديگر مى رسيد و سنگ خود را مى انداخت ، و هيچسنگى از آن سنگها نمى افتاد مگر آنكه هدف را سوراخ مى كرد، به شكم كسى برنخورد مگر آنكه پاره اش كرد، و به استخوانى بر نخورد مگر آنكه پوك و سستش كرد واز آن طرفش در آمد. ابويكسوم كه بعضى از آن سنگها بر بدنش خورده بود از جا پريدكه بگريزد به هر سرزمينى كه مى رسيد يك تكه از گوشت بدنش مى افتاد، تابالاخره خود را به يمن رساند، وقتى به يمن رسيد ديگر چيزى از او و لشكرش باقىنمانده بود، و همينكه وارد يمن شد سينه و شكمش باد كرد و منفجر شد و به هلاكت رسيد، واحدى از اشعريها و احدى از خثعم به يمن نرسيد... .
چون در انباشتش به خاک و به سنگ بر سرینش نشست با دل تنگ
روزى شيخ در خانه خود نشسته و به خواندن قرآناشتغال داشت . همسايه به قصد كبوتران سنگى پرتاب كرد و سنگ بر پيشانى شيخآمد و پيشانى او شكست و خون جارى شد.
تا کند خاموش انوار احد را در احد سنگ بر دندان وی زد کافی ز اهل حجیم
به میخانه در سنگ بر دن زدند کدو را نشاندند و گردن زدند
مؤ لف : اين روايت معتدل ترين روايات وارده در اين قصه و ملحقات آن است و با اينكهمعتدل ترين آنها است مع ذلك متن آن خالى از اضطراب نيست ، براى اينكه از ظاهرش برمىآيد كه قابيل نخست هابيل را تهديد به قتل كرده ، و آنگاه در حيرت شده كه چگونه او رابه قتل برساند، و اين دو جمله با هم نمى سازند، زيرامعقول نيست كسى خصم خود را تهديد به كشتن بكند ولى نداند كه چگونه بكشد، مگرآنكه بگوئيم تحيرش در انتخاب آلت و سببقتل بوده ، و نمى دانسته است از ميان ابزار قتل ، كدام را انتخاب كند سرانجام ابليس كهلعنت خدا بر او باد او را راهنمائى كرد كه با سنگ بر سر برادرش كوفته و به قتلشبرساند و در اين باب روايات ديگرى از طرق شيعه واهل سنت نقل شده كه مضمون آنها قريب به مضمون اين روايت است .
پا ز ره بیرون نهادی سنگ بر پایت زدند بعد از این گر رهروی در پیش پای خود ببین
از نسیم سحر و بوی گل آزرده شوی سنگ بر سینه زند پیش تو نازک بدنی
درازای تنگه حدود ۱۲ کیلومتر و عرض آن ۲۰۰ تا ۵۰۰ متر میباشد ولی این پهنا قابل عبور نیست زیرا رودخانه سیوند و درختان انبوه و جنگلی اطراف رود عبور را مشکل کرده و تنها از کمر کوه که دارای راه باریکی است میتوان گذشت. گذرگاه تنگه پس از گذشتن از پوزههای سنگ بر، تیرانداز، پوزه سرخ به دشت گستردهای به نام دشت بلاغی میرسد.
دیدهام میگون لب آن سنگدل سنگ بر دل در خماری ماندهام
سنگ بر من مزن، آیینه بر غیر بنه بعد از این جای من و کنگره بامی چند