سنگ باران کردن. [ س َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سنگ زدن و سنگ ریختن بر کسی یا جایی. ( از آنندراج ) : یکی سنگ باران بکردند سخت چو باد خزان برجهد بر درخت.فردوسی.که بود آن کس که پیل آورد وقتی بر در کعبه که مرغش سنگ باران کرد و دوزخ شد سرانجامش.خاقانی.این گنبد نارنج گون بازیچه دارد اندرون ز آه سحرگاهش کنون رو سنگباران تازه کن.خاقانی.از سر زانو اگر یکدم گذاری بر زمین دل طپیدن سنگ باران میکند آئینه را.صائب.
معنی کلمه سنگ باران کردن در فرهنگ فارسی
سنگ زدن و سنگ ریختن بر کسی یا جایی
جملاتی از کاربرد کلمه سنگ باران کردن
عده از جوانان بيدار، در مسجد برخاستند، او را سنگ باران كرده و مفتضحانه از مسجدبيرون نمودند(221) و به اين ترتيب طبل رسوايى او را به صدا درآوردند و طشترسوايى او را از بام جهان به زمين انداختند كه صداى آن را همه شنيدند و تاريخ براىآيندگان اين صدا را ضبط كرد تا همگان بشوند وگول علماى دربارى و شكم پرست را نخوردند، و به اين ترتيب به مضمون حديث فوقعمل كردند كه بايد با دشمنان على (ع ) دشمن بود.
در سال سوم به خانه كعبه (قبله مسلمين ) منجنيق بست و آنجا را سنگ باران نمود (416)درباره جنايات يزيد از لحاظ فساد عقيده اش و بد طينتى و ستمگرى و خون ريزى هاى وىو تحقير و ناچيز شمردن دين خدا همه متفقند، به تمامى كتب تاريخ و سيره مراجعه كنيد،هيچ كس نامى از او نبرده مگر آن كه از او به بدى ياد كرده است .
اى آنكه اهل مكه را در مقابل اصحاب فيل يارى كرده ، و پرندگانابابيل را براى آنان فرستادى ، تا ايشان را با سنگهاى آتشين سنگ باران كردند، هركه با من دشمنى مى كند را عقوبت كن .
ز بر سایت از سنگ باران کنم نثارت خدنگ سواران کنم
راوى مى گويد: حجاج و يارانش همچنان به سنگ باران خانه خدا ادامه دادند تا آنكه سراسر ديوار كشيده برگرد زمزم فرو ريخت و همه اطراف و جوانب كعبه در هم شكست . در اينجا بود كه حجاج به ماءموران خود فرمان داد تا گلوله هاى آتشين بر كعبه ببارند كه پيراهن آن پاك بسوخت و خاكستر شد. حجاج خود ايستاده بود و سوخته شدن كعبه را تماشا مى كرد.
بعد از آن كه حضرت ابراهيم عليه السلام شيطان را سنگ باران كرد و از پيش خود راندو نااميدش كرد، با شتاب خود را به حضرتاسماعيل رسانيد و با زبان خير خواهانه گفت : اىاسماعيل ! پيرمردى كه جلوتر مى رود كيست و به كجا مى رود؟
بخت بد جایی که پای کینه محکم میکند سنگ باران گشت راحت را ز شبنم میکند
شيطان و اسماعيل بعد از آن كه حضرت ابراهيم عليه السلام شيطان را سنگ باران كرد و از پيش خود راندو نااميدش كرد، با شتاب خود را به حضرتاسماعيل رسانيد و با زبان خير خواهانه گفت : اىاسماعيل ! پيرمردى كه جلوتر مى رود كيست و به كجا مى رود؟
نوشته اند بين مصقله و مغيرة بن شعبه منازعه و اختلافى رخ داد. مغيره در كلام خود بامصقله تواضع نمود؛ به طورى كه مصقله بر او جرى گرديده ، او را دشنام داد و گفت : منشباهتى از خود را در شكل بچه ات مى بينم . وقتى كه مغيره اين را شنيد، چند نفر را بهشهادت طلبيد و آنها در نزد شريح قاضى شهادت دادند و شريح قاضى او را حدّ زد.مصقله از آن ، پس در شهرى كه مغيره در آن بود، درنگ نمى كرد وداخل كوفه نشد تا اين كه مغيره مرد و مصقله بعد از مرگ وى وارد كوفه شد. عدّه اى ازقبيله اش به استقبال او آمده ، بر او سلام كردند و هنوز از جواب سلام فارغ نشده بود كهاز آنها درباره مقابر ثقيف سؤ ال كرد و او را راهنمايى كردند. عدّه اى از اقوامش در مسير،سنگ برمى داشتند. مصقله گفت : اين براى چيست ؟ گفتند: ما تصوّر مى كنيم كه مى خواهىقبر مغيره را سنگ باران كنى . به آنها گفت : سنگها را بيندازيد و سپس سر قبر مغيرهرفته ، از او تجليل كرد.(600)
آنكه لباس خويش از تن بيرون مى آورد و احرام مى پوشد و لبّيك مى گويد و طواف وسعى مى كند و به وقوف در مكانهاى مقدّس و قربانى و سنگ باران كردن شيطان و شبزنده دارى و نيايش مى پردازد، در حقيقت به روح و محتواى حجّ كه اين ظواهر، تنها پوششو قالب آن محتواى عظيم معنوى و روحانى هستند، لبّيك گفته است و حسين عليه السلامهمان طواف كننده و زائر بى نظير بيت اللّه بود كه همه ظاهر و باطن ، حقيقت و روح ،قالب و چهره و محتوا و اسرار و رموز شناخته و ناشناخته اين عبادت بزرگ را درعمل خويش ، كه تنها در انجام فرمان خدا بود، گردآورد و آنگونه كه مقرّر شده است انجامداد.