سنگ استان

معنی کلمه سنگ استان در لغت نامه دهخدا

( سنگ آستان ) سنگ آستان. [ س َ گ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ آستانه. دهلیزخانه. ( آنندراج ). سنگ که در آستان یا آستانه در بکار رفته باشد :
زیر سر گنجی ز سنگ آستانش داشتم
سر به این معنی مرا در کوی او پامال بود.میرزا عبدالغنی قبول ( از آنندراج ).

معنی کلمه سنگ استان در فرهنگ فارسی

( سنگ آستان ) یا سنگ آستانه . دهلیز خانه

جملاتی از کاربرد کلمه سنگ استان

ای کعبه صفا که کند خسرو از سنگ آستان تو شیرین را
داریم تکیه بر عمل خود بصد امید چون سنگ آستان تو ماراست متکا
شهی که از حجر الاسودش حرم عمریست که بهر محفل وی سنگ آستان کشدا
چون بر توان گشت از رخش؟ و آنگاه خود ناساخته بالین ز سنگ آستان،بستر ز خاک کوی او