سقاف عبدالرحمن بن عبیدالله

معنی کلمه سقاف عبدالرحمن بن عبیدالله در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «عبدالرحمن بن عبیدالله سقّاف» در حدود سال 1300ق در شهر سیون حضرموت متولد شد و در همانجا نشو و نما یافت و در سال 1375ق درگذشت.
خاندان سقّاف، منسوب به سیّد سقّاف بن محمّد بن عمر الصّافی، از مشهورترین خاندان های حضرمی و نیز بزرگترین آنها به شمار می رود که افراد آن در سرزمین های عربی پراکنده اند.
از سید عبدالرحمن بن عبیدالله سقاف به خاطر شهرتی که در سرزمین های عربی دارد، با عنوان سقاف کبیر یاد می شود. وی فردی صاحب نفوذ بود و سهمی مهم در یکپارچه کردن ممالک عربی و خارج ساختن آنها از تحت سلطنه بریتانیا داشت. سقاف همچنین دارای روابطی مستحکم با یحیی بن حمید الدین، از ائمه زیدیه یمن بود به نحوی که امام مذکور در رفع پاره ای از مشکلات حکومتی از وی کمک می گرفت.وی با اینکه در محضر اساتید خارج از جزیره حاضر نگشت، اما از وسعت اطلاعات فراوانی برخوردار بود.
إدام القوت فی ذکر بلدان حضرموت / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده

جملاتی از کاربرد کلمه سقاف عبدالرحمن بن عبیدالله

همه افراد اين امت متفقند كه عبدالرحمن بن ملجم ، على (ع ) را از راهتاءويل كشته است ! او اجتهاد كرد و بر اين باور بود كه كارش درست است.

از عبدالرحمن بن كثير منقولست كه گفت در خدمت حضرت صادق عليه السلام براهى ميرفتم بند نعل آن حضرت گسيخت من بند ديگر از آستين خود بدر آوردم و نعل را با صلاح آوردم و حضرت دست بردوش من انداخته بودند پس فرمودند هر كه نعل مؤ منى را بردارد براى اصلاح آن چون در قيامت از قبر بيرون آيد حق تعالى او رابرناقه گرم روى سوار كند تا در بهشت را بكوبد.

عبدالله، برای آنکه سربازانش نگریزند دستور داد یک آرایش دفاعی شکل بگیرد، به این صورت که سواره‌نظام عباسی فوراً از اسبان خود پیاده شدند و به صورت فشرده در جلوی نیروها در کنار یکدیگر زانو زده و با ایجاد یک دیوارهٔ دفاعی، نیزه‌هایشان را به سوی سواره‌نظام اموی که در حال حمله بود برافراشتند. از پشت سر آن‌ها هم کمانداران شلیک می‌کردند. حملهٔ سواره‌نظام اموی نتوانست دیوارهٔ دفاعی را بشکند. یکی از خراسانیان بعداً این‌طور تعریف می‌کند که «شامیان مانند کوه‌هایی از آهن به سوی ما حمله کردند، ولی وقتی زانو زدیم و نیزه‌هایمان را مهیا کردیم، مانند ابرهایی از اطراف ما بازگشتند.» سپس، سیاه جامگان با نیزه‌هایشان به سوی سربازان اموی یورش بردند. سپاه اموی در حالی که در یک سویش با سیاه جامگان مواجه بود و در جانب دیگر رود زاب قرار داشت، پا به گریز نهاد و مروان سراسیمه پل را پشت سر سپاهش شکست و سپاهیان اموی بیش از آنکه در جنگ کشته شوند، در رود خروشان زاب غرق گشتند. بدین ترتیب، پیروزی قاطعی برای عباسیان به دست آمد و مروان که خود از ناحیه سر مجروح شده بود، اعتبارش به عنوان فرمانده نظامی را نیز از دست داد. عبدالرحمن بن امیه می‌گوید در روز نبرد، مروان هر تدبیری که می‌کرد، مایه خلل می‌شد. وقتی اقدام به توزیع اموال برای ترغیب سپاه به جنگ کرد، آنها از جنگ غافل شدند و وقتی پسرش، عبدالله، را دنبال آنها برای جلوگیری از غارت اموال فرستاد، سپاه گمان بردند که لشکر شکست خورده و متواری شدند.