سرچشمه دار. [ س َ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] ( نف مرکب ) کسی که مخترع و مبتدع امری باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ) : سرمه دارد شکوه ای از چشم کافرکیش او پیش آن سرچشمه دار نامسلمانی بگو.ملا طغرا ( ازآنندراج ).
معنی کلمه سرچشمه دار در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه مخترع امریست مبدع مبتکر .
جملاتی از کاربرد کلمه سرچشمه دار
هر که بر دار فنا مردانه پشت پا نزد غوطه در سرچشمه خورشید چون عیسی نزد
آبی که از این کوه جاری میشود از دامنه کوههای کمکی (کیامکی) واقع در روستای داران سرچشمه میگیرد.
بـدان كـه در مـحـل خـود بـه وضـوح پـيـوسـتـه كـه آنـچـه از سـنـخكـمـال و از جـنـس جـمـال و تـمـام اسـت ، راجـع بـه عـيـن وجـود واصل حقيقت هستى است ، و در دار تحقق جز يك اصل شريف كه سرچشمه تمام كمالات و منشاءتـمـام خيرات است نيست ، و آن حقيقت وجود است . و اگر جميع كمالات عين حقيقت وجود نباشد وبـه وجـهـى از وجـوه در حـاق اعـيـان از او جـدايـى و بـا او دوئيـت داشته باشد، لازم آيد دواصـل در دار تـحـقـق مـحـقـق بـاشـد، و ايـن مـسـتـلزم مـفـاسـد بـسـيـار اسـت . پـس ، هـر چـهكـمـال اسـت ، بـه حـسـب مـفـهـوم و مـاهـيـت كـمـال نـيـسـت ، بـلكـه بـه واسـطـه تـحـقـق وحـصـول در مـتـن اعـيـان كـمـال اسـت ، و آنـچـه در مـتـن اعـيـان و حـاق نـفس الامر محقق است ، يكاصـل و آن وجـود اسـت ، پـس آنـچـه كـمـال اسـت بـه يـكاصل ، كه آن حقيقت وجود است ، رجوع كند.
طرحی اصیل؛ زیبا و کنایه دار. درون مایه تشکیل دهندهٔ آن نقش ماهی را به یاد میآورد. طرحی سرچشمه گرفته از شرق ایران که به مرور گسترش یافته و در خراسان، کردستان و اراک مورد توجه است. گروههای فرعی عبارتند از: ماهی هراتی، ماهی فراهان، ماهی زنبوری، ماهی کردستان و زیره ماهی.