ستم اباد
معنی کلمه ستم اباد در فرهنگ عمید
۲. [مجاز] دنیا.
معنی کلمه ستم اباد در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ستم اباد
یک دم دل ما غمزدگان شاد نشد ویرانه ما از ستم آباد نشد
خوش قدان، خسرو وقت اید به اقبال بلند ملک دل زآن شما شد، ستم آباد کنید
کرد از ستم آباد شب هجر خلاصم صیاد خیال نگهت صبح شکار است
ندارد این ستم آباد ما و من بیدل لباس عافیتی غیر لب بهم دوزی
سلطان محنت تو، خرابی همی کند در دل، کدام دل، ستم آباد عاشقان
هست اقلیم محبت ستم آباد اسیر هیچ کس شکوه نکرده است زبیداد کسی
ای چرخ تا در این ستم آباد کرده ای پیوسته خانۀ ستم آباد کرده ای
پوشیده کفن سوی مکافات گه حشر تا زین ستم آباد به بیداد تو رفتم
مهد عیسی ز سر چرخ برین گستران در ستم آباد زمین