سبیل بودن. [ س َ دَ ] ( مص مرکب ) مفت و رایگان و مجانی بودن. مباح بودن هر کس را : و به بردع درختان تود سبیل است بسیار. ( حدود العالم ). پیش درویشان بود خونت مباح گر نباشد در میان مالت سبیل.سعدی ( گلستان ).
معنی کلمه سبیل بودن در فرهنگ فارسی
مفت و رایگان و مجانی بودن مباح بودن هر کس را : و به بردع درختان تود سبیل است بسیار
جملاتی از کاربرد کلمه سبیل بودن
در فرهنگ ایرانی توافق شفاهی جایگاه برجستهای داشتهاست و رسومی مانند «تار سبیل گرو گذاشتن» و «ریش گرو گذاشتن» یا عبارتهایی چون «حرفش حرف است» در فارسی وجود دارد که ناظر به متعهد بودن سفت و سخت طرفین به توافق شفاهی است.
بستگان خویش را به ریاست انستیتوها و بخشهای گوناگون علمی گماشت و آنها را قادر ساخت دهها هزار روبل به پژوهشگرانی که سرگرم تحقیقات هدفمند بودند، بپردازد (...) علیاف مانند سایرین این نکته را بخوبی دریافت که تحت حکمروایی برژنف (رهبر وقت شوروی) تنها ضرورت واقعی برای ثبات و پابرجا بودن، چربکردن سبیل سرکرده کل است.