سبد کش

معنی کلمه سبد کش در لغت نامه دهخدا

سبدکش. [ س َ ب َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه سبد حمل کند. حمل کننده سبد :
سبدهای انگورسازنده می
ز روی سبدکش برآورده خوی.نظامی.

معنی کلمه سبد کش در فرهنگ فارسی

آنکه سبد حمل کند

جملاتی از کاربرد کلمه سبد کش

شهرستان از لحاظ صنایع دستی مانند: چاقو سازی، فلز کاری و ساخت ادوات موسیقی و ابزار کشاورزی، گلیم، گیوه موج (چادر شب) و سبد پیشینه‌ای دیرینه دارد به‌طوری‌که این صنایع با اندک تغییراتی به خارج از کشور صادر می‌شوند.
بودم اندر دهی مهی مزدور از برای یکی سبد انگور
گل سر سبد عمر، چشم بیدارست به رغم دیده گلچین روزگار مخسب
بزرین طبق، مرغ و ماهی کباب بسیمین سبد، نار و لیمو پر آب
به نوشته این روزنامه، یان بوهلر که از سال ۱۳۳۶ به جنوب ایران آمده و پیمانکار نفتی بود و همان‌جا هم با یک بلژیکی ازدواج کرده بود، بعد از چند سال اقامت در اهواز و شیراز سرانجام گذرش به تهران افتاد و از آن جا به میهمانی خانه هاموش راه برد و فردای آن روز بوهلر یک سبد گل سرخ همراه کارت خود برای صاحبخانه فرستاد و از آن زمان بود که موقعیت‌های مختلف برای او پیش آمد و آشنایی با طبقات بالای ایرانی و خارجیانی که به محفل هاموش راه داشتند گام‌های موفقیت وی را هموار کرد.
دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی مباد آن روز کاید ز آب خالی این سبد ما را
مجموع مطلوبیت افراد در حالتی بیشینه می‌شود که کل دارایی همه افراد تبدیل به کالای عمومی‌شود. با این حال، تعادل نش این بازی حالتی است که همهٔ افراد کل دارایی هایشان را نزد خود حفظ کرده و چیزی به سبد عمومی اضافه نکنند. اگر این مسئله یک تمرین تحلیلی در نظریه بازی باشد، هر فرد با رفتار عقلایی و صرف نظر از رفتار دیگران، صفر واحد از دارایی خود را صرف تولید کالای عمومی می‌کند.
خوشی خود را غروری می‌دهی تو سبد از آب زود آری تهی تو
در سال ۱۳۵۱، یعنی در خاتمهٔ برنامهٔ عمرانی چهارم، به گزارش سفارت آمریکا در ایران کشور دچار تورم فزاینده شده است و قیمت مواد غذایی که سبد غذایی مردم فقیر و متوسط را تشکیل می‌دهد، تا دو برابر افزایش یافته اما دستمزدها متناسب با آن رشد نکرده است.
مطابق روایت تورات، زمانی که موسی متولد شد مادرش او را از ترس فرعون — که قصد کشتار نوزادهای اسرائیلی داشت — در سبدی پنهان کرد و در رودخانه قرار داد. این همان سنتی است که در روایت تولد حوروس دیده می‌شود که مادرش او را در نیزارها پنهان کرد تا از چشم ست دور بماند. این الگو در خاور نزدیک باستان در ساخت داستان تولد شخصیت‌های مختلفی به کار رفته‌است؛ علاوه بر افسانهٔ تولد موسی و حوروس، تولد کوروش بزرگ، گیلگمش و سارگن بزرگ هم با همین الگو ساخته شده‌است.
ذهنیت خرچنگی یا خرچنگ‌ها در یک سطل (همچنین بشکه، سبد یا گلدان) یک طرز تفکر است که بهترین توصیف آن این عبارت است: «اگر من نمی‌توانم آن را داشته باشم، دیگران هم نباید بتوانند». این استعاره به الگوی رفتاری خرچنگ‌ها وقتی در یک سطل به دام افتاده‌اند، اشاره می‌کند. در حالی که هر یک از خرچنگ‌ها به راحتی می‌توانند فرار کنند، تلاش‌هایش توسط دیگران تضعیف خواهد شد و این امر موجب تضعیف جمعی گروه خواهد شد.
" بازر بیتر" معمولاً به شوت‌هایی که در پایان کوارتر وارد سبد می‌شوند گفته می‌شود اما گاهی به شوت‌هایی که قبل از زنگ زمان مالکیت توپ پرتاب می‌شود هم می‌گویند، اگر بازیکن توپ را قبل از صدای زنگ رها کند و توپ وارد سبد شود امتیازش محسوب می‌شود.
گل سر سبد روزگار، خوش خویی است کلید گنج سعادت گشاده ابرویی است
بوریا بافی و سبدبافی در استان فارس رواج دارد و بهترین نوع بوریا متعلق به شهر کازرون است. سبد بافی قشقاییها از منظر شکل و نقش بسیار جالب است.
فیگوئروا نوشته است: «کسانی گودالی می‌کنند و تمام بدن برهنه خود را تا گردن در خاک فرو می‌کنند و فقط سرشان بیرون می‌ماند. رفیقشان از حاضران صدقه جمع می‌کند. آنها پیش از فرورفتن در گودال در سبدی می‌روند و در سبد را به گردن می‌چسبانند. پس از آن‌که با سبد در گودال رفتند، تا زیر ریششان را از خاک پر می‌کنند و هنگام عصر به کمک هم‌دستان از سبد خارج می‌شوند و شب را به خوردن و استراحت می‌گذرانند. صبح فردا پیش از روشن‌شدن هوا به سبد بازمی‌گردند و تا آخرین روز عزاداری این‌کار ادامه دارد...»
سفال «کلپورگان» آوازه جهانی دارد و روستای کلپورگان، به عنوان تنها موزه سفال زنده جهان ثبت جهانی یونسکو است قدمت انجام این سفال به هزاران سال قبل از میلاد برمیگردد که توسط زنان بلوچ تنها با دست و بدون چرخ سفالگری انجام و نسل به نسل تا به الان منتقل شده‌است. حصیربافی با برگ‌های درخت خرما انجام می‌شود و محصولاتی مثل سبد کلاه جانماز حصیر سفره و بقیه وسایل تزیینی و خانگی تولید می‌شود. سکه دوزی برای تزیین انجام می‌شود و معمولاً به شکل تزیین اطراف آینه و تابلو، روتختی و… به کار می‌رود.
بجنگ باج ستانان شاخساری را تهی سبد ز در گلستان بگردانیم
تو گوئی نفس برفی در سبد بود هلاکش نزد خورشد اسد بود
سیب روید زین سبد خوش لخت لخت عیب نبود گر نهی نامش درخت
گل سر سبد آسمان که خورشیدست ز شرم روی تو گردید مشرق پروین