زیرپا کردن

معنی کلمه زیرپا کردن در لغت نامه دهخدا

زیرپا کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بنفع خود مالهای دیگری را پنهان کردن یا متصرف شدن. دزدیدن ( از ترکه مرده یا کالای خانه ای و غیره ). بحیله دزدیدن مالی. به مهارت برگرفتن برای خود چنانکه آثار جرم پیدا نباشد. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه زیرپا کردن در فرهنگ فارسی

بنفع خود مالهای دیگری را پنهان کردن یا متصرف شدن دزدیدن .

جملاتی از کاربرد کلمه زیرپا کردن

به این ترتیب پیوند نیروهای سکولار و مذهبی احیا شد و امکان مطرح کردن هر گزینه دیگری بین «جمهوری اسلامی» و «سلطنت» از بین رفت. با ائتلاف رهبران مخالفان، راهپیمایی‌ها و اعتصابات شدت یافته و در ماه محرم به خشونت کشیده شد. در تهران در سه روز نخست ماه محرم در آذرماه، صدها هزار نفر به فراخوان رهبران مخالف به پشت‌بام‌ها رفته و فریاد «الله‌اکبر» سر دادند و هزاران کفن‌پوش نیز با زیرپا گذاشتن مقررات منع رفت‌وآمد در شب، به خیابان‌ها ریختند. در قزوین نیز عده‌ای با منع مقررات، زیر تانک‌ها مانده و کشته شدند. رژیم از بیم وخیم‌تر شدن اوضاع، امتیازهای دیگری داد و با آزاد ساختن ۴۷۰ زندانی سیاسی دیگر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری را به شرط حفظ نظم و عدم حمله مستقیم به شاه، صادر کرد.