زور بستن

معنی کلمه زور بستن در لغت نامه دهخدا

زور بستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) تهمت زدن. دروغ بستن :
بر موسی پیمبر و بر یوشعبن نون
بهتان و زور بندی ، ای طاغی غوی.سوزنی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه زور بستن در فرهنگ فارسی

تهمت زدن دروغ بستن

جملاتی از کاربرد کلمه زور بستن

حاش لله توبه بر من کی توان بستن به زور خیره کی هم صحبتِ آتش تواند بود نی
11 - از امام صادق عليه السلام در حديثى طولانى روايت است كه فرمود: خداوندايمان را بر تمامى اعضاى فرزند آدم واجب ساخت و آن را بر اعضاى او تقسيم و در تمامىآنها پخش نمود. پس هيچ عضوى از اعضاى وى نيست جز اينكه ايمانى بر عهده او نهاده شدهكه آن ايمان غير از ايمانى است كه بر عهده عضو ديگر قرار داده شده است . - سخن امامعليه السلام ادامه دارد تا آنجا كه مى فرمايد: اما آن ايمانى كه بر قلب واجب گشته ،اقرا نمودن و معرفت يافتن و پيمان بستن و خوشنودى و تسليم در برابر اينكه هيچمعبودى جز الله نيست او يگانه است و شريكى ندارد معبودى يكتا كه مصاحب و فرزندىندارد و اينكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده اوست ، و اقرار نمودن به هرپيامبرى با كتابى از جانب خداوند آمده است و اين همان اقرار و معرفتى است كه خداوند برقلب واجب ساخته است و عمل قلب همين است و گفتار خداوندعزوجل كه كافران را كاذب مى شمرد (مگر كسى كه به زور و اجبار اظهار كفر نموده درحالى كه دلش به ايمان آرميده است ) (1) ناظر به همين معنا است .