زند و زا

معنی کلمه زند و زا در لغت نامه دهخدا

زند و زا. [ زِ دُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول زه و زا کردن. زائیدن. و با کردن صرف شود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- زند و زا کردن ؛ توالد و تناسل کردن. ( یادداشت ایضاً ).

جملاتی از کاربرد کلمه زند و زا

نقش حاج ابراهیم کلانتر در پایان دادنِ جنگ جانشینی کریم‌خان زند و انتقال قدرت از زندیه به قاجار، و نیز بر تخت نشستن چهار پادشاه، او را به‌عنوان یک شاه‌نشان مطرح کرد. این موضوع باعث شد که از او به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین سیاستمداران تاریخ ایران مدرن یاد شود.
بگزیدند کیش بودا را بردریدند زند و استارا
اسلام از حبس آزاد مي شود و به ديدار دوست قديمي اش مصيب مي رود. قدير مي كوشد آن دو را به كار قاچاق بكشاند؛ اما اسلام مقاومت مي كند و مصيب را، كه موافق همكاري است، بر حذر مي دارد. پيرمردي از آن دو مي خواهد كه دخترش صفا را در آن سوي آب ها بيابند و با خود به بندر بياورند. دو دوست با اصرافيل و لنجش عازم امارات مي شوند و صفا را، به خلاف ميلش، از كافه اي كه در آنجا كار مي كند با خود به شهر بندري مي آورند. صفا، به تلافي، بين دو دوست كدورت ايجاد مي كند. صفا، كه به اسلام علاقمند است، خود را به مصيب نزديك مي كند تا حسادت اسلام را برانگيزد. قدير نيز به اين كدورت دامن مي زند و مصيب را ترغيب مي كند كه براي او كار قاچاق كند. اسلام مانع مي شود. پيرمرد از دخترش مي خواهد كه دو دوست را به جان هم نيندازد، و صفا، با بازگو كردن حقيقت به مصيب، علاقه ي خود را به اسلام بروز مي دهد. سرانجام اسلام و مصيب با هم آشتي و با قدير مقابله مي كنند.
علت بى پايانى اندوهش ، ياد مرگ و عوالم برزخ و قيامت است . خوف و ترس از سوءعاقبت ، از اقسام خوف ممدوح است . از همين رو، ميانطويل الغم و بعيد الهم مناسبت است .همت مؤ من بلند است ، به بلنداى برزخ و قيامت او هرچه همت دارد، در امور اخروى مصرف مى كند. شايان ذكر است كه مومن بهدليل زيركى ، امور دنيوى اش را نيز با آخرت پيوند مى زند و به دنياى خود نيز رنگالهى مى زند.
شهرتی کردی ببدنامی اسیری در جهان زانکه دایم زند و قلاشی و بدمست وخراب
بلبل و قمری به باغ از حسرت قد و رخت آن یکی کوکو زند و آن دیگری آوا کند!
بى احترامى به نوجوان  <>بر عكس ، نوجوانى كه مورد تكريم پدر و مادر نباشد و جامعه به شخصيت وى احترامنكند، در ضمير خود احساس پستى و حقارت مى نمايد و همواره از اين احساس درونى رنجمى برد. او مى كوشد تا به هر وسيله كه ممكن است ، اظهار وجود كند و شخصيت خويش رادر محيط خانواده و اجتماع اثبات نمايد. جايى كه از راه مشروع ، به اين كار موفق نشود،به كارهاى ناروا و غير مشروع دست مى زند و با خود مى گويد:
روزها از پى هم مى گذرد. حسين بزرگ و بزرگ تر مى شود و پدر خانه را مى سازد.حسين درمدتى كه پدر و مادر به ساختن خانه مشغولند، در آغوش اقوام و بستگان به سرمى برد. وقتى كه آنها او را به حال خود مى گذارند، او با بره كوچكى كه پدر برايشخريده بازى مى كند، روى گرده بره مى نشيند و از خانه بيرون مى زند و سوارى مىگيرد. حسين و بره كوچك و سفيد به هم عادت كرده اند.
و همچنین باشد که آیتی بشنود و گروهی را بیند که همی گریند، وی نیز بگرید و اگر تنها بودی نگریستی، این ریا نباشد که دیدن آن گریستن مردمان دل را رفیق بکند و چون خلق را اندوهگین بیند وی را نیز یاد آید و گریستن گیرد. و باشد که اصل گریستن از رقت بود و آواز و ناله به ریا باشد تا آن دیگران بشنوند و باشد که بیفتد از اندوه ولیکن در وقت قدرت یابد که برخیزد و برنخیزد و ترسد که گویند این وجد وی اصلی نداشت، از این وقت مرایی باشد و اندر اصل مرایی نباشد. و باشد که اندر رقص باشد و قوت می یابد ولیکن بر کسی تکیه همی زند و آهسته همی رود تا نگویند که وجد وی زود بگذشت و همچنین باشد که استغفار کند و اعوذبالله گوید و آن از گناهی گوید که یاد آمده باشد و یا تقصیر خویش بیند بدانکه خلق را اندر عبادت بیند، آن درست باشد و باشد که به ریا باشد. این خاطره ها را باید که مراقب باشد که رسول (ص) همی گوید، «ریا را هفتاد باب است».
بر آن آب روشن سر و تن بشست همی خواند اندر نهان زند و است
کند زند و اوستا بدین زمزمه که اورمزد گفت سخن با یمه
۱۲۲. همّت ضعیفان زخم از آن زیادت زند و سخت‌تر که بازوی پهلوانان.
دانم بسی زنخ زند و گویداینت ریش چون جزو شعر من و بر طبعت فرا برند
مختلف از آلودگيهاى جنسى دور مى زند و اين هدف در چند مرحله پياده شده است :
بالجمله عابس با وى گفت اى شوذب امروز چه در خاطر دارى ؟ شوذب گفت مى خواهى چهدر خاطر داشته باشم ؟ قصد كرده ام كه با تو در ركاب پسر پيغمبر صلى الله عليه وآله مبارزت كنم تا كشته شوم . عابس گفت گمان من هم به تو همين بوده ،الحال به خدمت آن حضرت بشتاب تا تو را چون ديگر كسان در شمار شهدا به حسابگيرد و دانسته باش كه از پس امروز چنين روز به دست هيچكس نشود چه امروز روز يستكه مرد بتواند از تحت الثرى قدم بر فرق ثريا زند و همين يك روز، روزعمل و زحمت است و بعد از آن روز مزد و حساب و جنت است .
پس تا اينجا معلوم شد كه خاصيت كلام در خداى سبحان هست ، يعنى خدا هم مقصود خود رابه پيامبر خود مى فهماند، و اين همان حقيقت كلام است ، و خداى سبحان هر چند كه براى مابيان كرده كه اين فهماندن انبيا حقيقت كلام است و اشاره كرد كه كلام او صفات و وضعكلام ما آدميان را ندارد، و ليكن براى ما بيان نكرده ، و خود ما هم از كلام او درك نكرده ايمكه در حقيقت كلام او چيست ؟، و او چگونه با پيامبرانش حرف مى زند و مقاصد خود را بهايشان تفهيم مى كند؟، چيزى كه هست اينكه : چه اين چگونگى را بفهميم و چه نفهميم نمىتوانيم خواص كلام معهود نزد خود را از خدا سلب نموده و بگوئيم خدا كلام ندارد، بلكهبايد بگوئيم آثار كلام يعنى تفهيم معانى مقصود و القاى آن در ذهن شنونده ، در خداىتعالى هست .
و شاخه هايى دارد كه بدون هيچ مانعى از آن جوانه مى زند و آن عبارت است ازاعمال نيكو و اخلاق پسنديده كه انسان با ايمان به وسيله آن حيات طيّبه مى يابد و جهانانسانيّت بدان رونق و آبادانى پيدا مى كند.
گر حاتم طی زنده شود در عهدش زانو زند و کرم بیاموزد از او
تا همچو ماه خیمه به سر منزل که زد وز مهر با که دم زند و مهربان کیست ؟
بنابراين ، مساءله روى تحريك احساسات جنسى و گناه دور مى زند و اگر حدّاقلِّ حجاب اسلامى ، براى جلوگيرى از گناه كافى نبود، لازم است بانوان چادر و حجاب برتر داشته باشند، تا ديگران مرتكب گناه نشوند.