زرعه بن ابان

معنی کلمه زرعه بن ابان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زرعة بن ابان. زرعة بن ابان بن دارم از سپاهیان عمر بن سعد بود و با پرتاب تیری مانع آب نوشیدن امام حسین (علیه السلام) شد.
روز عاشورا، چون تشنگی بر امام حسین (علیه السّلام) چیره شد، حضرت (علیه السّلام) به سوی فرات حرکت کرد تا اندکی آب بنوشد. در این هنگام زرعه فریاد زد تا میان امام (علیه السّلام) و آب فاصله بیندازند. حضرت (علیه السّلام) فرمود: «اللهم اقتله عطشا و لا تغفر له ابدا؛ خداوندا! او را در حال تشنگی بمیران و هرگز او را نیامرز.» زرعه به خشم آمد و تیری به سوی امام (علیه السّلام) پرتاب کرد.تیر به چانه حضرت (علیه السّلام) اصابت کرد. امام (علیه السّلام) تیر را از چانه اش بیرون کشید در این هنگام خون از چانه ایشان جاری شد.
[ویکی فقه] زرعة بن ابان بن دارم از سپاهیان عمر بن سعد بود و با پرتاب تیری مانع آب نوشیدن امام حسین (علیه السلام) شد.
روز عاشورا، چون تشنگی بر امام حسین (علیه السّلام) چیره شد، حضرت (علیه السّلام) به سوی فرات حرکت کرد تا اندکی آب بنوشد. در این هنگام زرعه فریاد زد تا میان امام (علیه السّلام) و آب فاصله بیندازند. حضرت (علیه السّلام) فرمود: «اللهم اقتله عطشا و لا تغفر له ابدا؛ خداوندا! او را در حال تشنگی بمیران و هرگز او را نیامرز.» زرعه به خشم آمد و تیری به سوی امام (علیه السّلام) پرتاب کرد.تیر به چانه حضرت (علیه السّلام) اصابت کرد. امام (علیه السّلام) تیر را از چانه اش بیرون کشید در این هنگام خون از چانه ایشان جاری شد.
عاقبت زرعه
نقل شده که زرعه پس از عاشورا، گرفتار مرض استسقاء شد و همواره فریاد می زد که: «مرا سیراب کنید» کوزه ها و کاسه های بزرگ آب که هر یک برای سیراب نمودن اهل خانه، کفایت می کرد به دستش می دادند او آب آن را می نوشید و چون آن را از لبش دور می کرد اندکی دراز می کشید و دوباره فریاد می زد که از تشنگی هلاک شدم وضع به همین منوال بود تا اینکه شکمش شکافت و به هلاکت رسید.

جملاتی از کاربرد کلمه زرعه بن ابان

راوى گفت كه شم بن ذى الجوشن (ملعون ) لشكر خود را ندا در داد براى چه ايستاده ايد وانتظار چه مى برديد؟ چرا كار حسين را تمام نمى كنيد؟ پس ‍ همگى بر آن حضرت از هرسو حمله كردند، حصين بن تميم (لعين ) تيرى بر دهان مباركش زد ابو ايوب غنوى (ملعون) تيرى بر حلقوم شريفش زد و زرعه بن شريك (لعين ) بر كف چپش زد و قطعش كرد وظالمى ديگر بر دوش مباركش زخمى زد كه آن حضرت بروى در افتاد و چنان ضعف بر آنحضرت غالب شده بود كه گاهى به مشقت زياد بر مى خاست ، طاقت نمى آورد و بر روىمى افتاد تا اينكه سنان ملعون نيزه بر گلوى مباركش فرو برد، پس بيرون آورده و فروبرد در استخوانهاى سينه اش و بر اين هم اكتفا نكرد، آگاه كمان بگرفت و تيرى برنحر شريف آن حضرت افكند كه آن مظلوم در افتاد.
آنگاه دو نفر به نامهاى زرعه بن برج طايى و حرقوص بن زهر سعدى به نمايندگىخوارج نزد امام على (عليه السلام ) رسيدند و او را به لا حكم الا الله فراخواندند، حضرت نيز در پاسخ آنان فرمود: لا حكم الا الله