زراتشت بهرام

معنی کلمه زراتشت بهرام در لغت نامه دهخدا

زراتشت بهرام.[ زَ ت ُ ب َ ] ( اِخ ) یکی از شعرای قدیم است که از امتان زرتشت بوده و حالات او را منظوم نموده و از اهل پژوه بوده و پژوه از قراء اصفهان است... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به زرتشت بهرام پژدو و مزدیسنا شود.

معنی کلمه زراتشت بهرام در فرهنگ فارسی

یکی از شعرائ قدیم است که از امتان زرتشت بوده و حالات او را منظوم نموده و از اهل پژوه بوده و پژوه از قرائ اصفهان است

جملاتی از کاربرد کلمه زراتشت بهرام

هرچند که اسفندیار بیشتر از روی نوشته‌های غیردینی و نبردش با رستم شناخته می‌شود، در نوشته‌های زرتشتی او و به همراه زریر، از نخستین کسانی هستند که به آیین زرتشت درآمده‌اند و جان‌فشان‌ترین پهلوانان هستند. در اوستا اسفندیار کسی است که از این کیش پاسداری کرده و روان مقدس یا fravašī او ستوده شده‌است. او همچنین در چندین معجزه زرتشت حضور دارد. هنگامی که اسب بی‌همتای گشتاسپ از بیماری رنجور شده و پاهای او به درون شرم‌گاهش می‌روند، اسفندیار از زرتشت درخواست می‌کند که او را درمان کند. پیامبر چندین شرط می‌گذارد که یکی از آن‌ها این است که اسفندیار پهلوان دین شود. این داستان با جزئیات در زراتشت‌نامهٔ بهرام‌پژدو آمده است. در معجزه‌ای دیگر، پیامبر زرتشت، آتشِ برزین‌مهر را در دستان گشتاسپ، جاماسپ و اسفندیار می‌گذارد، به گونه‌ای که آن آتش آن‌ها را نسوزاند. در جایی دیگر گشتاسپ از زرتشت درخواست چهار سود را می‌کند، ولی پیامبر تنها می‌پذیرد که آن چهار سود را به چهار شخص متفاوت ارزانی بدارد. به دنبال آن، گشتاسپ به جایگاه خود در جهان مینو پی می‌برد، جاماسپ از همه رویدادهای گذشته، کنونی و آینده آگاه می‌شود، پشوتن جاودان می‌شود و اسفندیار رویین‌تن می‌شود، به گونه‌ای که «هیچ کارد تیزی نمی‌تواند به بدن او گزند برساند».
در یک اثر فارسی زرتشتی به نام زراتشت‌نامه که به دست زردشت بهرام پژدو در سده سیزدهم میلادی نوشته شده یا شاید زودتر نوشته شده‌است، به زندگینامه زرتشت پرداخته و معجزه‌های او را با جزئیات بازگو می‌کند. گویا این نوشته بر پایهٔ داستان‌هایی که در اوستای ساسانی و تفسیرهای آن آمده بوده، نوشته شده‌است. یک نوشتهٔ پهلوی دیگر در سده نوزدهم به نام ویزیرکرد دینی (Wizirkard ī dēnīg) که به اشتباه گفته شده‌است به دست پسرعمو و پیرو زرتشت، Maidiyoma نوشته شده‌است، گزارش‌هایی دربارهٔ اسفندیار دارد که پیش از آن نیز در نوشته‌های پهلوی کهن‌تر آمده بوده‌اند.